به گزارش پایگاه خبری نشان :

 جنایتی که این پسر جوان رقم زد، یازدهم اردیبهشت‌ماه رخ داد. حدود ساعت ۹ شب بود که گزارش قتل یک زن به قاضی حبیب‌الله صادقی بازپرس جنایی تهران اعلام و در بررسی‌ها مشخص شد که مقتول ۴۶ ساله بوده است. او روز حادثه مهمان خانه یکی از دوستانش در جنوب تهران بود که توسط مردی ناشناس با ضربات متعدد چاقو و به طرز هولناکی به قتل رسیده بود.

صاحبخانه زنی به نام سارا بود که در تحقیقات اولیه به پلیس گفت: مقتول نسترن نام داشت و از دوستانم بود. او شب را میهمان بود و من در آشپزخانه سرگرم پختن غذا بودم که زنگ خانه را زدند. دوستم آیفون را برداشت و چون گوشی‌اش خراب بود و صدا نمی‌آمد، به مقابل در رفت تا ببیند چه‌کسی پشت در است. بعد از رفتن دوستم ناگهان صدای جیغ و فریاد شنیدم و سراسیمه از خانه خارج شدم و دیدم دوستم در طبقه همکف و داخل راهرو غرق در خون روی زمین افتاده است و همزمان مردی سراسیمه از در خانه خارج شد. وی ادامه داد: من در طبقه دوم خانه ساکن هستم و طبقه همکف خالی است و آن مرد را نشناختم.

بازداشت قاتل 

میزبان چهره قاتل فراری را ندیده بود به همین دلیل گروهی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران جست‌وجوی خود را برای شناسایی عامل جنایت آغاز کردند تا اینکه با انجام تحقیقات و بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه هویت متهم به‌دست آمد و دستور بازداشت وی صادر شد. وی جوانی ۲۶ ساله بود که از مدت‌ها قبل با مقتول آشنا شده و با یکدیگر ارتباط دوستی داشتند.

آنطور که مشخص بود او روز حادثه با زن جوان (مقتول) تماس گرفته و برای دیدن او قرار گذاشته بود. با این سرنخ، جست‌وجو برای یافتن متهم به قتل آغاز شد تا اینکه تلاش تیم تحقیق بعد از گذشت یک هفته نتیجه داد و متهم به قتل بازداشت شد. جوان ۲۶ ساله وقتی پیش روی بازپرس جنایی تهران قرار گرفت به قتل اقرار کرد و درخصوص انگیزه‌اش گفت: من در مغازه موبایل فروشی کار می‌کردم و ۳سال قبل بود که نسترن (مقتول) برای خرید گوشی به مغازه‌ام آمد. از همان روز آشنایی ما شکل گرفت و با هم ارتباط داشتیم. اما چون او ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود شرایط ازدواج با یکدیگر را نداشتیم. از سوی دیگر خانواده‌ام که از دوستی من و نسترن بی‌خبر بودند، اصرار داشتند که با یکی از دختران فامیل ازدواج کنم.

وی ادامه داد: نسترن این موضوع را می‌دانست و همیشه تهدیدم می‌کرد که اگر به حرف‌های او اهمیت ندهم موضوع را به خانواده‌ام می‌گوید. مادرم بیماری قلبی داشت و می‌ترسیدم اگر متوجه ماجرا شود دچار سکته قلبی شود و جانش را از دست بدهد. نسترن هر ازگاهی به این بهانه از من باج می‌گرفت. می‌گفت اگر پول به حسابش نریزم به مادرم ماجرای ارتباطمان را می‌گوید. من هم برای این که او به خانواده‌ام حرفی نزند ناچار بودم تسلیم خواسته‌اش شوم.

متهم ادامه داد: دیگر از این وضعیت خسته شده بودم و تصمیم گرفتم به این ارتباط پایان بدهم. روز حادثه به او زنگ زدم و متوجه شدم مهمان خانه دوستش است. قرار شد به آنجا بروم و با نسترن صحبت کنم. می‌خواستم از او خواهش کنم که دست از تهدید بردارد. وقتی به مقابل خانه دوستش رسیدم به موبایلش زنگ زدم و او جواب داد. از من خواست منتظرش بمانم و بعد از چند دقیقه به مقابل در آمد و من وارد خانه دوستش شدم.

در راهروی همکف سرگرم صحبت بودیم که بار دیگر با هم جر و بحثمان شد. او دوباره تهدیدم کرد و من درحالی‌که به‌شدت عصبانی و ناراحت بودم با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به او زدم. خشم همه وجودم را فرا گرفته بود و اصلا کنترلی بر رفتارهایم نداشتم. بعد از آن که نسترن خون‌آلود روی زمین افتاد ترسیدم و قبل از رسیدن دوستش از خانه بیرون آمدم و چاقو را در همان حوالی در باغچه پارکی دفن کردم. وی گفت:در تمام این مدت به‌شدت عذاب وجدان داشتم و اصلا باورم نمی‌شود که جان نسترن را گرفته‌ام.

متهم به قتل پس از اقرار به جنایت با قرار قانونی بازداشت شد و با دستور بازپرس جنایی تهران برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.