به گزارش پایگاه خبری نشان :

به گزارش فارس، «آنه‌شرلی» برای مردم دنیا یک داستان نوستالژیک از دختری با موهای قرمز و صورت کک‌مکی است که در یک مزرعه به فرزندخواندگی گرفته می‌شود و زندگی پرماجرایی دارد.

انه

این داستان در سال 1908 توسط «لوسی ماد مونتگومری» نوشته شده است و در این 111 سال، فیلم‌ و کارتون‌های زیادی بر اساس این کتاب ساخته شده است. فصل مشترک همه این تولیدات این است که همه جای دنیا ماجرای آنه‌شرلی را به‌عنوان یک داستان خانوادگی می‌شناسند که پدر و مادرها می‌توانند با خیال راحت آن را کنار بچه‌هایشان ببینند. اما اخیراً شبکه «نتفلیکس» آمریکا این داستان را در قالب یک سریال بازسازی کرده و در یک اقدام عجیب،‌  شخصیت‌ها و محتوای آن را برای ترویج همجنس‌بازی تغییر داده که این موضوع باعث اعتراض والدین آمریکایی شده است. اتفاقی که به‌نظر می‌رسد در هالیوود به یک رویه برنامه‌ریزی شده تبدیل شده است و کمپانی‌های فیلم‌سازی علاوه بر تلاش برای ترویج همجنس‌بازی در تولیدات جدید، فیلم‌ها و انیمیشن‌های قدیمی را نیز با همین سمت‌و سو بازسازی می‌کنند.

داستانی قدیمی و محبوب که مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد

«آنه از گرین گیبلز» رمانی قدیمی است که «لوسی ماد مونتگومری» نویسنده کانادایی آن را در 8 جلد و در فاصله سال‌های 1908 تا 1921 نوشته است و به‌عنوان یکی از رمان‌های کلاسیک ادبیات جهان شناخته می‌شود. این کتاب به ۲۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده و تا الان ۵۰میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. داستان آن در برخی مدارس به‌عنوان یکی از آثار شاخص ادبی تدریس می‌شود و فیلم‌ها، سریال‌ها، تئاترهای موزیکال و نمایش‌های متعددی بر اساس این کتاب ساخته شده‌اند. داستان این کتاب مربوط به سال‌های اول قرن بیستم است و فرهنگ حاکم بر زندگی مردم کانادا در آن سال‌ها را نشان می‌دهد.

 

شبکه «نتفلیکس» آمریکا نیز این داستان را در قالب یک سریال با عنوان «آنه با یک ای» (Anne with an E) بازسازی کرده که تا امروز سه فصل از آن پخش شده است. اما محور و محتوای اصلی این نسخه بازسازی شده، دفاع از همجنس‌بازی و تلاش برای نشان‌دادن این انحراف جنسی به‌عنوان یک ویژگی طبیعی است که باید از سمت خانواده‌ها پذیرفته شود. چیزی که نه در رمان اصلی و نه در هیچ‌کدام از آثار هنری و فیلم‌هایی که تا امروز از روی آن ساخته شده،‌ وجود نداشته است.

این سریال دیگر خانوادگی نیست

«لیزا بورن» روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی آمریکایی در در وبسایت «لایف‌سایت نیوز» به نقد این سریال پرداخته و با استناد به مصاحبه‌اش با والدین آمریکایی می‌نویسد: «خانواده‌ها وقتی تبلیغ این سریال را دیدند، داستان دوست‌داشتنی آنه‌شرلی، دختر یتیم 11ساله‌ای برایشان یادآوری شد که در مزرعه «گرین‌گِیبِلز» توسط «متیو و ماریلا» به فرزندخواندگی گرفته می‌شود و پر از ماجراهای جالب و حتی آموزنده است. به‌همین خاطر آن را یک سریال خانوادگی می‌بینند که با بچه‌هایشان به تماشایش می‌نشینند. اما کمی که سریال جلو می‌رود، به‌صورت مبهم به متفاوت‌بودن دو تا از شخصیت‌های اصلی فیلم اشاره می‌شود که همدردی مخاطب را برمی‌انگیزد و در فصل دوم خیلی واضح و مفصل به همجنس‌باز بودن این دو نفر پرداخته می‌شود.  جایی که دیگر بچه‌ها درگیر فیلم شده‌اند و با شخصیت‌هایش همذات‌پنداری می‌کنند». او معتقد است نتفلیکس از علاقه مردم نسبت به این داستان سوءاستفاده کرده و با تحریف محتوا و شخصیت‌های آن، تلاش می‌کند همجنس‌بازی را یک اتفاق کاملا طبیعی نشان دهد که حتی یک قرن پیش هم به‌وفور وجود داشته‌است.

 

از حس همدردی مخاطبین سوءاستفاده می‌شود

دو شخصیت اصلی که در این بازسازی همجنس‌باز نشان داده می‌شوند، یکی «کول» پسر فقیری است که با آنه همکلاس است و فرد دیگر «عمه جوزفین»، عمه «دیانا» دوست صمیمی آنه است. مهم‌ترین نکته‌ای که در خصوص این دو نفر در سریال پررنگ می‎شود،  برانگیختن حس شدید همدردی مخاطب با آن‌هاست؛ در طی قسمت‌های مختلف سریال تنهایی و رنج عمیق این دو نفر نمایش داده می‌شود که علت آن متفاوت بودنشان و پذیرفته نشدن این تفاوت توسط اطرافیان است. همین باعث می‌شود ذهن مخاطب، مخصوصا کودک و نوجوان درگیر این شود که چطور می‌شود به آن‌ها کمک کرد و غمشان را برطرف کرد. این در حالی است که هنوز به همجنس‌باز بودن آنها اشاره نشده است.

کول در عین اینکه استعداد زیادی در نقاشی دارد، پسری ساکت و گوشه‌گیر است و بقیه پسرهای کلاس مدام اذیتش می‌کنند. همین ویژگی‌ها باعث می‌شود احساس همدردی مخاطب مخصوصا کودکان برانگیخته شود و دلشان بخواهد کسی به او کمک کند؛ اما هنوز اشاره‌ای به علت گوشه‌گیری او نشده است. آنه‌شرلی با او دوست می‌شود و تلاش می‌کند به او کمک کند تا از تنهایی بیرون بیاید؛ او را وارد جمع دخترها می‌کند و با دیانا تبدیل به دوستان صمیمی او می‌شوند. به این ترتیب، از ویژگی‌های دوست‌داشتنی شخصیت آنه مانند مهربانی، معصومیت و حمایتگری او برای همراه‌کردن مخاطب با همجنس‌بازها مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

 

این اشاره‌های کلی و مبهم که در فصل اول ذهن مخاطب را درگیر کرده، در فصل دوم به‌طور کامل روشن می‌شود و علاوه بر هم‌جنس‌باز بودنِ کول، معلوم می‌شود معلم مدرسه هم مانند اوست! «آقای فیلیپس» که پسری جوان است، از ابتدای سریال با یکی از دخترهای سال آخر مدرسه، رابطه عاشقانه‌ای دارد که در نهایت از او خواستگاری می‌کند و قرار ازدواج می‌گذارند. اما سازندگان سریال در فصل دوم همین کاراکتر را هم از حالت معمول خارج می‌کنند و نشان می‌دهند او تمایلات همجنس‌بازانه دارد، اما به‌خاطر عرف حاکم نمی‌تواند ازدواج را به هم بزند.

حتی واقعیت‌های تاریخی هم دستکاری می‌شود

شرکت سازنده سریال روی کاراکتر عمه جوزفین،‌ به شکل ویژه‌تری سرمایه‌گذاری کرده است و او را سمبل همجنس‌بازی،‌ ناجی «کول» و الگوی زندگی آنه‌شرلی نشان می‌دهد. این در حالی است که در رمان اصلی و همچنین در تمام فیلم‌هایی که بر اساس آن ساخته‌شده، او شخصیتی معمولی دارد؛ یک پیرزن تنها که در عمارت مجلل خود در شهر زندگی می‌کند.

جوزفین این سریال، بسیار اهل کتاب‌خواندن است، نظرات روشنفکرانه و بسیار عمیقی دارد و به‌خاطر شخصیت مهربان و حمایتگری که از او نشان داده می‌شود،‌ احساسات مخاطب را به‌طور کامل با خود همراه می‌کند. او به‌خاطر از دست دادن دوست صمیمی و نزدیکش، چندوقتی مهمان خانواده دیانا است و همانجا با آنه آشنا می‌شود. نویسنده سریال، در مصاحبه با سی‌بی‌ان گفته است هم‌جنس‌باز بودن عمه جوزفین را از دل همین عزادار بودنش بیرون کشیده است. عجیب آنجاست که این پیرزن،‌ متعلق به دو نسل قبل‌تر از آنه است اما در سریال  با یک زن دیگر، به‌صورت یک زوج زندگی می‌کنند تا نشان دهند که همجنس‌بازی سابقه‌ای طولانی و پذیرفته شده داشته است!

 

در حالی که خانواده دیانا از این سبک زندگی عمه‌جوزفین کاملا بی‌اطلاع هستند،‌ او در فصل دوم یک مهمانی اختصاصی برای دوستانش (و با حضور آنه‌،‌کول و دیانا) ترتیب می‌دهد و به‌صورت رسمی اعلام می‌کند که با دوستش (که اکنون فوت شده) به‌عنوان یک زوج زندگی می‌کرده‌اند! نویسندگان این سریال، حتی نوع این مهمانی را هم از بین نمادهای همجنس‌بازها انتخاب می‌کنند و آن را به‌عنوان یک «مهمانی پذیرش» معرفی می‌نمایند؛ نوعی مراسم که همجنس‌بازها برای اعلام زندگی مشترک خود به دوستان و نزدیکانشان برگزار می‌کنند! مراسمی که مربوط به سال‌های اخیر است و قبل از آن، (به ویژه بیش از یک قرن پیش)، حتی روح مردم هم از آن خبر نداشت. به‌عبارت دیگر در این سریال برای رواج همجنس‌بازی،‌ حتی واقعیت‌های تاریخی هم نادیده گرفته شده است.

دیالوگ‌هایی برای توجیه یک انحراف

یکی از اصلی‌ترین نکاتی که در خط سیر این سریال، به‌خصوص در فصل دوم مورد تأکید و تمرکز قرار گرفته است، گنجاندن دیالوگ‌های متعددی است که از زبان آنه‌شرلی برای دفاع از همجنس‌بازی و پذیرفتنی بودن آن گفته می‌شود. و از سمت دیگر به‌صورت ویژه تلاش می‌کند پاسخ‌های زیبا ولی پر از مغلطه را به کسانی تحویل بدهد که این سبک زندگی باعث تعجب و ناراحتی آن‌ها می‌شود. نکته‌ای که نویسنده سریال صراحتا به آن اشاره می‌کند و می‌گوید هدفش از گنجاندن این دیالوگ‌ها این بوده که به سوالاتی که در خصوص همجنس‌بازی به ذهن خانواده‌ها می‌رسد،‌ پاسخ دهد.

در یکی از قسمت‌ها، مهمانی ویژه‌ای از سمت عمه جوزفین در منزلش برگزار می‌شود که آنه، دیانا و کول مهمان آن هستند. دیانا برای اولین بار متوجه می‌شود عمه‌اش سال‌ها با یک زن دیگر مانند یک زوج زندگی می‌کرده است؛ او به‌شدت شوکه می‌شود و در تمام مدت مهمانی سعی می‌کند از بقیه دوری کند. اینجا دیالوگ‌هایی از زبان آنه‌شرلی گفته می‌شود تا او را نسبت به درست بودن این سبک زندگی متقاعد کند:

دیانا: «عمه جوزفین سبک زندگیش رو مخفی نگه داشته بود؛ والدینم قطعا نمیدونن. دو تا زن هرگز نمیتونن بچه داشته باشن! با عقل جور در نمیاد»

آنه: «چطور میتونی اینو بگی، وقتی چنین کلمات زیبایی رو یه نفر برای دیگری نوشته»

دیانا: «این غیر طبیعیه، آنه!»

آنه: «اگه عمه‌ت طوری زندگی می‌کرد که احساس می‌کرد یه مشکلی داره اینکه اون...احساس شکست می‌کنه ، یا نقص داره یا غیرطبیعیه، بعد یه روز کسی رو ملاقات می‌کنه که باعث می‌شه اون بفهمه که اون حسا واقعی نبوده  و این که اون مشکلی نداشته و خوب بوده، نباید براش خوشحال باشی؟ فکر می‌کنم خارق العاده‌س»

 

یکی از والدین آمریکایی که سریال را همراه بچه‌هایش تماشا کرده است، در این خصوص می‌گوید: «این سریال یکی از فریبکارانه‌ترین و موذیانه‌ترین برنامه‌هایی است که با سوءاستفاده از احساسات مخاطب‌هایش، در حال ترویج سبک‌زندگی همجنس‌بازی است»

به افسانه‌های کهن نیز رحم نشده است

این سریال اولین موردی نیست که هالیوود در آن تلاش کرده همجنس‌بازی را وارد داستان‌های قدیمی کند. «روزی روزگاری» (Once Upon a Time) سریالی است که از به هم‌پیوستن داستان‌های کلاسیک ادبیات کودک مانند سفیدبرفی، سیندرلا، راپونزل، جادوگر شهر اوز،‌ پینوکیو و... در قالب یک روایت جدید ساخته شده است. این سریال در دو مورد از افسانه‌های بازسازی شده، قهرمانان داستان را همجنس‌باز نشان داده که اتفاقا رابطه ناسالم آن‌ها محور و قلب داستان را تشکیل می‌دهد. این نشان می‌دهد که یک سیاستگذاری جدی در هالیوود وجود دارد برای اینکه هم همجنس‌بازی را یک موضوع طبیعی نشان دهند که حتی در قدیم هم وجود داشته، و هم از علاقه بچه‌ها و حتی بزرگترها به داستان‌های محبوب دوران کودکی برای جاانداختن این موضوع و ایجاد حس همدلی با همجنس‌بازها استفاده کنند.

 

البته این فرهنگ‌سازی هالیوودی‌ها چندین بار با اعتراض‌های والدین آمریکایی به رواج همجنس‌بازی در فیلم‌های کلاسیک مواجه شده است. در آخرین مورد، کمپین «یک میلیون مادر آمریکایی» برای اعتراض به به قسمت چهارم مجموعه انیمیشن‌های سینمایی داستان‌ اسباب‌بازی‌ها فراخوان داد. در این انیمیشن در پس‌زمینه یکی از سکانس‌ها، یک بچه کوچک با دو مادر نمایش داده شده بود.