به گزارش پایگاه خبری نشان :

در یک قرن اخیر با تغییرات شرایط و جوامع، نقش آموزش عالی متغیر بوده ‌است. زمانی وظیفه اصلی‌ دانشگاه را فراهم کردن زمینه توسعه از بعد تکنولوژیک می‌دانستند. یک زمان توسعه شهروندی را اولویت دانشگاه و نهاد آموزش عالی قلمداد می‌کردند و همینطور در مقاطع مختلف توسعه دموکراسی و توسعه سیاسی به‌عنوان خواسته‌های اصلی از نظام آموزش عالی و نهاد دانشگاه مطرح می‌شد. بنابراین نهاد دانشگاه در جوامع و دوران‌های مختلف، مرتباً در حال تغییر نقش بوده ‌است. در طول حیات دانشگاه، انتظارات از آن متغیر و متنوع شده ‌است.

بنابراین، مسلماً نظام آموزش عالی و نهاد دانشگاه از جنبه‌های مختلف بر ساحتهای گوناگون حیات بشری، ملتها و کشورها از جمله عرصه سیاسی ملی و بین المللی تأثیرگذار می‌باشد. مسأله اصلی و کلیدی این است که به رغم اهمیت و حساسیت فوق‌العاده امر سیاسی و توسعه سیاسی در حکمرانی کارآمد و تأمین شرایط زیستی مناسب برای شهروندان از یک‌سو و  گسترۀ فوق‌العاده دامنه، اهداف، رسالتها و انتظارات از آموزش عالی و دانشگاه در یک قرن اخیر در ایران و جمهوری اسلامی از سوی دیگر، پژوهش و واکاوی قابل اعتنایی در باب تأثیرات و آثار آموزش عالی بر توسعه سیاسی در مفهوم علمی و شناخت قوتها، ضعفها، چالشها و فرصتها نشده و تصویر درستی از هندسه نقشه آموزش عالی در امر خطیر توسعه سیاسی انجام نشده است.

ارزیابی تاثیر آموزش عالی بر توسعه سیاسی، هم معطوف به درون نظام سیاسی و هم بیرون آن خواهد بود. مولفه‌هایی مانند تخصص‌گرایی، تفکیک ساختاری، تمایز ساختاری و افزایش قدرت جذب مطالبات توسط نظام حاکم، توسعه‌یافتگی سیستم سیاسی، و تاثیر آموزش عالی در آموزش و تربیت شهروندان برای ایفای نقش در بدنه اجتماعی، دغدغه­ها و مسأله­های چنین تحقیقی است. در واقع، انتظار می­رود که در این پژوهشهای مرتبط با آموزش عالی و اوسعه سیاسی مشخص شود محصولات و خروجی‌های نظام آموزش‌عالی و نهاد دانشگاه تا چه حد دارای مولفه‌ها و شاخصه‌های توسعه سیاسی بوده و یا چه اندازه بر آن تأثیرگذار هستند؟ به عنوان مثال، دانشجویان و دانش‌آموختگان نظامهای آموزش عالی در ایران و یا ترکیه چقدر با کار جمعی و گروهی آشنایی دارند؟ چقدر برای پیگیری حقوق و مطالبات صنفی خود مصمم هستند؟ چقدر توانایی انجام کار جمعی، گروهی و تیمی دارند؟ چقدر علاقه‌مند به مشارک سیاسی بوده و واقعاً در امور سیاسی مشارکت می‌کنند؟ چقدر در ایجاد نهاد و تشکیلات مرتبط با امور سیاسی، جمعی، گروهی و تیمی، خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی دارند؟ بدیهی است این گونه پرسشها دربارۀ اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و خودِ نهاد دانشگاه به عنوان عامل نیز وجود دارد.

عده­ای بر این باورند آموزش عالی از منظر سیاست به منزله ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی (در ابعاد مختلف؛ تحقق دموکراسی، افزایش مشارکت‌های سیاسی، وفاق و یکپارچگی ملی، توسعه مردم سالاری و...) محسوب می‌شود. لذا آموزش عالی ابزار بسط سیاست دولت‌هاست و نظام سیاسی تنها اجازه تغییراتی را به نظام آموزشی می‌دهد که خود مایل باشد. بنابر این سیستم سیاسی جامعه سعی دارد در جهت منافع و ارزش‌های خودش (به ویژه ارزش‌های محوری) نظام آموزشی را راهبری کند. لذا نظام‌های آموزشی (عمومی و عالی) تحت تاثیر نوعی حکمرانی در جامعه در خدمت ایدئولوژی حاکم قرار می‌گیرند و توسط نظام حاکم به سمت اهداف مورد نظرشان سوق داده می‌شوند.

تأثیر آموزش عالی و نهاد دانشگاه بر توسعه سیاسی، حوزه فرهنگی و اجتماعی را بیش از هر حوزه دیگری است. از این رو، برای سیاستگذاران فرهنگی فرهنگی و اجتماعی و علمی کشور اهمیت زیادی خواهد داشت که بتواند از اثرگذاری نظام آموزش عالی و نهاد دانشگاه بر مولفه‌های توسعه سیاسی، تصویر دقیق و روشنی داشته باشد و بتوانند ضمن آسیب‌شناسی آموزش عالی کشور از این منظر، راهبردها و راهکارهای مناسبی برای رفع آسیب‌ها و موانع اتخاذ کند. حاکمیت می‌تواند از طریق نتایج مطالعات حوزه آموزش عالی، نقش سازنده خود را در راستای ارتقای شاخصه‌های فرهنگی و اجتماعی دانشگاه و به تبع آن جامعه، ارتقا بخشد. در حال حاضر، آموزش عالی ایران بیش از سه میلیون نفر از جوانان جامعه را تحت پوشش خود قرار داده و دولت هرساله منابع قابل توجهی را در این حوزه سرمایه‌گذاری می‌کند. اگر خواهان نظام آموزش عالی اثربخش و کارآمدی باشیم باید نقش دانشگاه‌ها را در نهادینه کردن آرمانهای ملی و تقویت بینش سیاسی نسل جوان جدی بگیریم و کارکردهای نظام آموزش عالی را در توسعه سیاسی جامعه به درستی شناخته و ارتقا دهیم.

اگر به دنبال حکمرانی خوب در عرصه عمومی و خصوصا ارتقای مولفه­های فرهنگی در جامعه خود هستیم باید رد و اثر آموزش عالی را در مولفه­های توسعه سیاسی به خوبی مورد بررسی قرار دهیم.