به گزارش پایگاه خبری نشان :

 مادر که باشی دیگر فرقی ندارد چه شغلی داشته باشی. مجری باشی یا یک نقاش و یک گرافیست، زمانی که شغل مهمتری مثل مادری به تو محول می‌شود سعی می‌کنی در هر جایگاه و مقامی که ایستاده‌ای، همه وظایفت را در جهت نگهداری و صیانت از خانواده‌ات به کار ببندی. «ژیلا امیرشاهی» مجری با سابقه برنامه «به خانه برمی‌گردیم» یکی از همین مادرانی است که مادری را به عنوان شغل  اصلی‌اش انتخاب کرده و در کنار آن همراه سه دختر و همسرش است. امیرشاهی در این ۲۰ سال تنها برنامه‌ای که برای اجرا انتخاب کرده برنامه‌ای خانوادگی بوده است و این نشان از این دارد که او تا چه اندازه به خانه و خانواده دلبسته است. همچنین او مدتی پیش به عنوان برترین مجری تلویزیون که زبان فارسی را پاسداشته است، انتخاب شده است. با امیرشاهی که در یک خانواده هنری زندگی می‌کند درباره مسائل شخصی و کاریش گفت‌وگو کردیم. 

** کار حرفه‌ای‌تان را  از کجا شروع کردید؟

- بعد از پایان تحصیل در رشته اقتصاد و بازرگانی بین الملل به زبان انگلیسی، اولین شغلی که انتخاب کردم تدریس زبان انگلیسی در آموزش و پرورش و در مقطع اول دبیرستان بود. چند سالی آنجا کار می‌کردم اما در نهایت متوجه شدم که هر کسی را بهر کاری ساختند و ترجیح دادم به کار دیگری مشغول شوم و استعدادم را در زمینه‌های د یگر به کار ببندم.

** بعد از آن به سمت رادیو آمدید؟

- ابتدا به تلویزیون رفتم و در آنجا برای واحد خبر آماده شدم.

** از کجا متوجه شدید که در اجرای تلویزیونی و رادیویی استعداد دارید؟

- همیشه در دوران تحصیل در دبستان و راهنمایی و دبیرستان زمانیکه جشن‌ و و مناسبتی در پیش بود، من اجرای برنامه‌ها را با عشق و علاقه به عهده می‌گرفتم. شاید مدیران و مسئولان مدرسه فکر می‌کردند که صدایم بد نیست و از آنجایی که تُن صدایم بلند بود دیگر به بلندگو نیازی نداشتم و با همان صدای خودم سر صف اجرا می‌کردم. از همانجا بود که متوجه علاقه شدیدم به اجرا شدم و برای واحد خبر اقدام کردم و در همه آزمون‌هایش هم قبول شدم و در بخش پایانی یکسری مراحل بود که متاسفانه نتوانستم از آنها عبور کنم.

** و همینجا بود که به سمت تلویزیون و اجرای تلویزیونی رفتید؟

- بله، وارد تلویزیون شدم و با گروه دانش شروع به همکاری کردم و در این همکاری نریشن خوانی می‌کردم.

** حضورتان در رادیو چگونه بود؟ و اولین برنامه‌ای که اجرا کردید کدام برنامه‌ بود؟

- سال ۷۳ وارد رادیو شدم و بعد از قبولی در رادیو در امتحان گویندگی نیز شرکت کرده و قبول شدم. از سال ۷۶ نیز اولین برنامه‌های رادیویی‌ام را اجرا کردم. جهان دانش، برنامه علمی و سنگینی بود، بعد از آن برنامه گل گشت که برنامه ادبی بود را اجرا کردم. سومین برنامه هم «خانه و خانواده» رادیو بود که در زمان خودش برنامه معروف و پرمخاطبی بود که به همراه آقای شجاعی مهر و اکبری این برنامه را اجرا می‌کردیم.

** شما کارمند رسمی سازمان صداوسیما هستید؟

- بله از سال ۷۶ کارمند رسمی شدم و همزمان ۶  ماه بعد از آن وارد تلویزیون شدم. اولین برنامه‌ای که اجرا کردم «صدا در سیما» بود که از شبکه دو پخش شد. بعد از آن در برنامه «گل‌های رادیو» مجری بودم که به تازگی در آن زمان به صورت تصویری‌ پخش می‌شد، من در این برنامه دکلمه می‌کردم و خواننده‌ها نیز ترانه‌هایشان را در آنجا می‌خواندند. گل‌های رادیو یکی از قدیمی‌ترین برنامه‌های رادیو بود که شنونده‌های بسیاری داشت، از این جهت که برنامه‌ای بود که زیر مجموعه ادبیات و شعر بود. بهترین گوینده‌های رادیو نیز در این برنامه گویندگی می‌کردند. تهیه کننده این برنامه می‌خواست تا برنامه را تصویری کند و برای اجرا از من استفاده کرد. ما ۶ دوره ۲۶  جلسه‌ای این برنامه را ضبط کردیم و به طور مرتب از شبکه جام جم پخش شد. همچنین «حافظه برتر» نیز یکی دیگر از برنامه‌هایی بود که اجرای آنرا به عهده داشتم.

**  قبل از اینکه اجرای برنامه «به خانه برمی‌گردیم» را داشته باشید در برنامه «سیمای خانواده» نیز مجری بودید. چرا از سیمای خانواده رفتید؟

- به این خاطر که از تهیه کننده وقت برنامه راضی نبودم از این برنامه با میل و خواسته خودم بیرون آمدم.

DTYe9Kj4Pb3g

** بعد از این برنامه به «به خانه برمی‌گردیم» آمدید؟

- بله به محض اینکه سیمای خانواده را ترک کردم به «به خانه برمی‌گردیم» آمدم و به عنوان یکی از مجریان، اجرای این برنامه را به عهده گرفتم.

** در این سالها که بیشتر تمرکزتان روی اجرا بوده است، به این فکر کردید که می‌توانید کار بازیگری هم انجام دهید؟

- هیچوقت به بازیگری فکر نمی‌کردم، اما پیشنهادهالی بازیگری داشتم. برای ساخت فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» از من دعوت به همکاری در قالب بازیگر شد. داستان از این قرار بود که در این فیلم مسعود رایگان به دنبال فرزندش می‌گشت و طبق قصه او باید این جست‌وجو را از برنامه «به خانه برمی‌گردیم» شروع می‌کرد. در نهایت وقتی این پیشنهاد را با من در میان گذاشتند که در نقش مجری این برنامه برای این فیلم بازی کن، با همسرم مشورت کردم، اما او دوست نداشت که من بازیگری کنم و به همین خاطر بازیگری را کنار گذاشتم و خانم ژیلا صادقی این نقش را بازی کردند.

** همیشه در موارد کاری با همسرتان مشورت می‌کنید؟

- بله از ابتدای زندگی مشترک برای هر موردی که پیش می‌آمد با همسرم مشورت می‌کردم و همچنان هم ادامه دارد و طوری است که نظرش را خیلی قبول دارم.

** همسر شما نقاش هستند؟

- بله، سید جمال الدین طبسی‌نژاد یکی از نقاش‌های مشهور است. 

uxwVj3Wv1qGd

** چطور با همسرتان آشنا شدید؟

- همسرم در خارج از ایران در رشته هنر و گرافیک تحصیل کرده بود و آنطور که تعریف می‌کند بعد از اینکه به ایران آمده بود، مادرشان از رشته تحصیلی او راضی نبود و به همسرم گفته بود کاش در رشته بهتری درس می‌خواندی و اساسا هنر را قبول نداشت چراکه معتقد بود رشته‌های هنری درآمدی ندارند و برای ادامه زندگی نمی‌توانند کمک حال یک مرد باشند. در ادامه همسرم برای اینکه حرف مادر را عملی کند و برخلاف میل قلبی خود، در ایران نیز رشته دیگری را خواند و اتفاقا وارد دانشگاهی شد که من در آنجا درس می‌خواندم و ما در آن دانشگاه با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.

** با توجه به اینکه شما و همسرتان هر دو در کار هنری مشغول هستید، هنر چقدر در زندگی شخصی و مشترک شما و انتخاب‌های فرزندانتان در جهت انتخاب شغل تاثیرگذار بوده است؟

- خیلی زیاد به این خاطر که هر سه دخترم فعالیت هنری دارند و مجرد هستند. دختر بزرگم دکترای کارگردانی تئاتر دارد، دیگری در رشته گرافیک و دختر سومم دکترای هنر دارد. به نظرم دید خانواده هنرمند به زندگی دید متفاوتی است و شاید هنرمندان به مسائل سخت زندگی لطیف‌تر نگاه کنند، البته منظورم به خودم نیست و در کل هنرمندان را می‌گویم. از طرفی کنار هم بودن و از یک منظر به همه مسائل نگاه کردن می‌تواند کمک بزرگی به خوب شدن حال اعضای خانواده بکند. فکر می‌کنم اینکه ما همگی هنر را انتخاب کردیم و فرزندانمان در خانواده هنری رشد کردند، توانسته تا حد زیادی زندگیمان را بهبود بخشد.

** در این میان چند سالی از ایران رفتید و در یکی از کشورهای خارجی ساکن بودید؟

- بله به خاطر شغل همسرم چند سالی در خارج از کشور زندگی کردیم و من فوق لیسانسم را در رشته مدیریت بازرگانی یا  MBA در آنجا خواندم.

** در این سالها هیچ گاه نشده که شما از شغل همسر و یا برعکس او از شغل شما ناراضی باشد؟ و شما از ادامه راهتان دلسرد شوید؟

- نه، من با کارم زندگی می‌کنم و واقعا بسیار زیاد دوستش دارم و طبیعتا همسر و فرزندانم همینطور هستند و به رشته‌هایی که انتخاب کردند بسیار با علاقه نگاه می‌کنند. اما به هر ترتیب هر زندگی‌ بالا پایین، پیچ و خم و فراز و فرودهایی دارد و  ما هم مثل همه آدم‌های دیگر این زمان‌ها را گذراندیم، اما هیچگاه نشده که بخواهیم در کارمان مانع همدیگر شویم. چون به نظرهای یکدیگر احترام گذاشتیم و سعی کردیم از حیطه خانوادگی و احترام به یکدیگر دور نشده و در این سالها تلاش کردیم تا کماکان احترام بینمان را حفظ کنیم.

** به طور معمول اوقات فراغتتان را با چه چیزی پر می‌کنید؟ اهل تماشای فیلم و سریال هستید؟

- حتی قبل از اینکه وارد تلویزیون و حیطه اجرا شوم و از دوران نوجوانی آنچه حالم را خوب می‌کرد، مطالعه کتاب و گوش دادن به موسیقی بود. الان هم مثل گذشته همین دو در اوقات فراغت حالم را خوب می‌کنند.

**  تا به حال برایتان پیش آمده تا از اجرایتان راضی و یا ناراضی باشید؟ چرا؟

- بله، دلیلش هم به این برمی‌گردد که گاهی اوقات حس می‌کردم باید جمله‌ای را نمی‌گفتم و گاهی نیز بر این باور بودم که باید یک جمله را می‌گفتم که نگفتم. به هر حال برای هر مجری پیش می‌آید که از اجراهای خود راضی و یا ناراضی باشد و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. 

** معمولا برای هر برنامه‌ای که اجرا می‌کنید متن در اختیار شما قرار می‌دهند یا اینکه خودتان متن‌هایی را آماده می‌کنید؟

- خیر متنی به ما نمی‌دهند. برای هر اجرایی متن‌هایم را به طور کامل جمع آوری می‌کنم و هر بار سعی می‌کنم تا متن‌هایم متفاوت باشند و در این بیست سال هیچوقت مطالب و یا شعر تکراری نداشتم چراکه برای مخاطبم ارزش زیادی قائل هستم. هیچوقت اینطور نبوده که بدون مطالعه جلوی دوربین اجرا بروم و هیچگاه در این زمینه بی‌تفاوت نبودم.

** پوشش مجری‌ها یکی از مسائلی است که در برنامه‌های خانواده محور برای مخاطب اهمیت دارد. شما از لباس‌هایی که برایتان تهیه می‌شود استفاده می‌کنید؟ یا از هزینه شخصی این لباس‌ها را تهیه می‌کنید؟

- نه من از آنجایی که خیاطی و طراحی لباس را دوست دارم، همیشه طراحی مانتوهایم به عهده خودم است و اینطور نیست که گروه تولید برنامه به ما لباس بدهند. در گذشته خیاطی هم می‌کردم اما الان دیگر فرصتش را ندارم. حتی تمام لباس‌های دخترهایم را از کودکی خودم می‌دوختم.  

** تجربه حضور در رسانه‌ای مثل تلویزیون و رادیو و حیطه اجرا چقدر شما را در زندگی شخصی کمک می‌کند؟

- خیلی زیاد. من از برنامه به خانه برمی‌گردیم درس‌های زیادی گرفتم. حتی چند روز پیش با همکارم آقای قاسم بی‌نیاز صحبت می‌کردیم مدعی این بودیم که هر دو اطلاعات خوبی در حوزه پزشکی داریم و آنهم به این دلیل است که هر دو بیست سال با پزشک‌های مختلف درباره موضوع‌های مختلف صحبت کردیم و همین می‌تواند سطح دانشی شما را درباره موضوع‌های متفاوت بالا ببرد. در این سالها اطلاعات پزشکی، روانشناسی زیادی کسب کردم و از آن طرف هم نگاهم به مسائل بازتر از قبل شده است. دلیلش هم این است که سال‌های سال است با آدم‌هایی هم صحبت می‌شوم که حرفی برای گفتن دارند و باری به هر جهت نبودند و در کنارشان بسیار یاد گرفتم و از این بابت خدا را شاکرم.

** شما مدت‌ها در رادیو نیز فعالیت داشتید. در حال حاضر چقدر رادیو برایتان ارزشمند است و چقدر تلویزیون؟

- به نظرم من دیگر تلویزیونی هستم، اما باور دارم کسانی که در رادیو کار می‌کنند حرفه‌ای می‌شوند. درست است مدتی از وضعیت فعلی رادیو خبری ندارم، اما آنچه که در سال‌های ۷۳ تا ۷۷ یاد گرفتم کاملا حرفه‌ای بود. همان زمان بود که مدیر وقت رادیو دستور داد که مجریان رادیو و تلویزیون باید تنها در یک مدیوم اجرا کنند و از ما خواست تا انتخاب کنیم و من نیز تصمیم گرفتم و تلویزیون را انتخاب کردم. معتقدم آن دوره حرفه‌ای ترین‌ها از رادیو به تلویزیون آمدند. رادیو برای افرادی که در آن کار می‌کردند یک دانشگاه است که تلویزیون اینطور نبود و با اینکه سال‌ها پیش در رادیو کار می‌کردم، اما الان خودم را حرفه‌ای تلویزیون می‌دانم. این را هم باید بگویم که هنوز وقتی پشت میکروفون رادیو قرار می‌گیرم قطعا حال خیلی خیلی خوبی دارم و احساس می‌کنم که به آنجا هم تعلق دارم.

** برای اجرایتان زمانبندی دارید و از الان می‌دانید که تا چه سالی می‌خواهید اجرا کنید؟

- تا دو سال دیگر بازنشسته می‌شوم و در این مدت می‌توانم از نظر قانونی کار کنم، اما تا زمانیکه مردم بخواهند و دوست داشته باشند اجرا می‌کنم. خیلی از همکارانم بعد از پایان دوره بازنشستگی هنوز هم کار می‌کنند چونکه مردم دوستشان دارند.

** خودتان چطور؟ دوست دارید بعد از پایان بازنشستگی کار کنید؟

- در این سالها به این نتیجه رسیدم که هر چه من دوست داشته باشم، حرف بادهوا است و خدا باید بخواهد. باور شخصیم است که همه چیز خواست او است. اگر او بخواهد من خواهم بود و اگر نخواهد، نخواهم بود. بنابراین هیچ تصمیمی در این باره ندارم و همه چیز را به عهده خدا گذاشتم تا او راه را برایم هموار کند.

منبع: فارس