همان زمان که به المپیک نرفت خیلی ها می گفتند جای فرهاد ظریف در تیم ملی خالی است.چند سال از آن اتفاق ها گذشته است و حالا ظریف با پختگی بیشتری به این ماجرا نگاه می کند.او دوست ندارد زیاد درباره تیم ملی حرف بزند و وقتی از او در این باره می پرسیم می گوید:«چه باید بگویم،گفتنی ها را همه گفته اند من اگر حرفی نزنم بهتر است.»دوست ندارد وارد حاشیه شود و ادامه می دهد:«کنار باشم و به کار خودم رسیدگی کنم بهتر از هر چیزی هست.»
چه خبر؟خیلی وقت است که از فرهاد ظریف خبری نیست؟
مسافرت بودم.البته از دنیای والیبال بی خبر هم نیستم.
مثل نتایج تیم ملی؟
خب من علاقه زیادی ندارم تا درباره تیم ملی حرف بزنم.سال هاست فاصله گرفته ام.این من نیستم که باید درباره عملکرد تیم حرف بزنم.تیم سرمربی دارد و فکر می کنم کولاکوویچ بهتر از هر کسی می تواند در این باره اظهار نظر کند.
یعنی نمی خواهید نظری بدهید؟
نه،واقعا دوست ندارم.شخصا اگر حرفی می زنم دلم می سوزد اما بعضی ها استنباط های دیگری می کنند.به همین دلیل سعی می کنم کنار بایستم و فقط نظاره گر باشم.
خودت چه خبر؟سال قبل در لیگ بازی نکردی.
امسال هم تصمیم قطعی ای برای بازی کردن نداشتم.تا اینکه آقای آرمات که همیشه احترام زیادی برای ایشان قائل هستم پیشنهاد حضور در خاتم اردکان را دادند.
سال گذشته چرا بازی نکردی؟
ببینید دلیل که زیاد است.لیگ ما خیلی حاشیه دارد.همه دارند در آن دست و پا می زنند.واقعا شرایط بدجور آزار دهنده است.همه اش دعوا است.درگیری و ...
اتفاقا این حرف را سید محمد موسوی هم زده است.او می گفت لژیونر شد چون لیگ ایران همه اش دعوا بود و درگیری.
راست می گوید.به نظرم بازیکنانی مثل موسوی باید خیلی زودتر از اینها از ایران می رفتند و لژیونر می شدند.
در فوتبال می گویند دست های پشت پرده.در والیبال هم همین دست ها باعث ایجاد حاشیه ها می شوند؟
بازیکن سالاری.من این طور باید تعریف کنم.بعضی از بازیکنان هستند که آنقدر قدرت دارند که تیم ها را می بندند!این چیزها آزار دهنده است.من تقریبا با دو نسل از والیبالیست ها بوده ام و چیزهای زیادی هم دیده ام.آنقدر پخته شده ام که بتوانم حواشی،مشکلات و اتفاق های که می افتد را سبک و سنگین کنم.من شغلم والبال است اما هرگز به دنبال حاشیه نبودم.نه نفعی برای کسی داشتم و نه ضرری برای کسی.همشه سعی کرده ام روی منطق حرف بزنم و تصمیمات منطقی ای بگیرم.
فرهاد ظریف دلش برای تیم ملی تنگ نشده؟
واقعیتش را بخواهید نه.اوایل چرا.خیلی دلتنگ بودم.مدت های زیادی این حس را داشتم اما حالا نه.از زمانی که ولاسکو رفت دیگر والیبال ما آن دوران اوج خودش را ندید.مثالی بزنم.شما وقتی سوار بنز شوید دیگر سواری کردن با هیچ ماشینی به شما لذت نمی دهد و ولاسکو برای والیبال ما مثل بنز بود.من و امثال من خوشحال هستیم که سطح بالایی از درک یک مربی حرفه ای را دیدیم.
اگر پیشنهاد شود که دوباره یه تیم ملی برگردی چطور؟
به نظرم همه چیز برای من تمام شده است غیر از لطف مردم.هنوز که هنوز است وقتی ردم من را در خیابان می بینند درباره تیم ملی،المپیک و ...می پرسند.خیلی ها نگاه فنی تری دارند.خیلی ها از حاشیه ها خبر دارند و بعضی ها هم می گویند که حقم را قبل از المپیک خوردند.اما من یک چیز بگویم،همین ابراز علاقه مردم و لطفی که دارند از حضور از المپیک به من بیشتر می چسبد.
دیدگاه شما