الهام چرخنده با انتشار این عکس نوشت: دو سه روزی بعد از صحبت های پدر گپال سکوت قوت لایموت بود !
عزیز خانم رو نگاه میکردم که وقت به وقت انگار نه انگار خارج از کشور هستند . می ایستادند به نماز و مناجات .
صدای ناقوس کلیسا و نجوای چاینیس و مناجات هندو همه ذهنم رو گرفته بود .
سعی میکردم بیشتر زمانم رو با خانواده و بیشتر ورزش پر کنم . شنا و والیبال و تی آر ایکس و یوگا . یکروز که تو سالن جیم برجی بودم که منزلمان اونجا بود ، در حالی که موسیقی عجیب و وهم آلود* اومن* تو گوشم پخش میشد،
تلفنم زنگ خورد و از دفتر پدر گپال بعد یک هفته زنگ زدند .
با شوق و ذوق پاسخ دادم و پدر خواسته بودند به معبد برم کاری داشتند به سرعت اتومبیلم رو برداشتم و رفتم .
تو یکی از چهار راه های معروف مالزی به نام امپنگ پونت یک کاروان ایرانی دیدم که تک و توک بی حجاب داشتند جالب بود برام .
یک تراکت داخل ماشین من انداختند .
خیلی برام جالب بود .
به زبان ایرانی و مالایی و انگلیسی تبلیغ مسجد پوترا جایا معروف به مسجد صورتی در آن بود.
به هر حال این تراکت داخل ماشین موند و رفتم محضر پدر گپال .
یه جورایی از وقتی دیدم چقدر برای دین ما و خصوصا" مولا امیر المومنین علی علیه السلام احترام قائل هستند دیگه ازشون نمیترسیدم.
مراسم تازه تموم شده بود.
من با یک لباس گل گلی بلند به رنگ زرد با آستین های بلند و یک شال حریر که درست لباس مالایی های مسلمان بود رفته بودم.
پدر گپال با دیدنم تعجب آمیخته با تحسین داشتند .
بعد پذیرایی چای سبز و یک مدل مربا شبیه گل سرخ ، ایشون گفتند ؛ برای ادامه تحقیقات آیا هنوز انگیزه داری؟
گفتم ؛ صد در صد .
ازم پرسیدند :در مورد چاینیس چی میدونم.
تقریبا چیزی نمیدونستم .
ایشون گفتند ؛ باید صبح ساعت ۶ به فلان معبد چینی به این آدرس برم و احتمالا ۴ روز باید بمونم اونجا و همه هماهنگی ها انجام شده .
گفتم چشم .
یک ملودی جدید روی یک سری اشعار و مناجات گذاشته بودم براشون زمزمه کردم و ایشون با ضبط صوت کوچک ضبط کردند تا دیگر راهبه ها تمرین کنند .
شعر در مورد کوچکی ما زمینی ها و بزرگی به اصلاح الهه ها بود .
جالبه ملودی تلفیقی زدم .
کمی از صوت و تحریر اون زمان که قاری قرآن مهدیه تهران بودم رو با موسیقی فولک منطقه ترکمن آمیخته و خب بک بو کال هندو طراحی شده بود . بگذریم
اومدم خونه به عزیز خانم گفتم . این معبد تو مسیر بزرگترین قمارخانه و شهربازی معروف به گنتیتگ هایلند واقع شده بود .
اون زمان جی پی اس رو ماشین ها نصب بود .
عزیز خانم پیشنهاد دادند حالا که عصره راه بی افتم . که خنکا باشه و صبح ساعت ۶ بتونم برسم .
دیدگاه شما