زندگی رها و نادر بعد از یک دعوای شدید، به دادگاه خانواده تهران کشیده شد. این زوج جوان که یک سالی میشد، با هم ازدواج کرده بودند، بر سر موضوعی ساده با یکدیگر درگیر شدند. خرید توتفرنگی همان موضوعی بود که پای رها و نادر را به دادگاه خانواده باز کرد. توتفرنگی زندگی این زن و شوهر را از هم پاشید و این زوج هفته گذشته در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفتند.
وقتی قاضی علت این درخواست را از زوج جوان پرسید، زن جوان رشته کلام را در دست گرفت و درباره ماجرای زندگیاش گفت: یک سال است که با نادر ازدواج کردهام. در این مدت سر موضوعات ساده با هم جر و بحث میکردیم و مشکل بزرگ و حادی نداشتیم ولی مسائل ساده همیشه ما را به دعوا و درگیری میکشاند. نادر حاضر نبود کوتاه بیاید و سر هر مسالهای دلش میخواست حرف حرف خودش باشد. در صورتی که من نمیتوانم چنین اخلاقی را تحمل کنم.
ما یک سال با هم زندگی کردیم و با اینکه عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم ولی مرتب دعوایمان میشد. تا اینکه بار آخر درگیری مان شدت گرفت، تا جایی که نادر مرا در خیابان کتک زد و من هم تصمیم گرفتم از او جدا شوم. شاید باورتان نشود اما درگیری ما تنها به خاطر توتفرنگی رخ داد. ماجرا از این قرار بود که من چند روزی میشد که دلم میخواست توتفرنگی بخورم. بارها هم این موضوع را به نادر گفتم اما میگفت دیگر توتفرنگی جایی نمیبیند که بخرد. تا اینکه یک روز وقتی در خیابان بودیم من توتفرنگی دیدم و از نادر خواستم برایم بخرد. او هم رفت و دست خالی برگشت.
میگفت قیمت توتفرنگی زیاد بوده برای همین نخریده است. خیلی شوکه شدم. او با اینکه میدانست من خیلی وقت است هوس توتفرنگی کردهام ولی خیلی راحت دست خالی برگشت و گفت که حاضر نیست از آن میوه فروش توتفرنگی بخرد. در صورتی که جای دیگری توتفرنگی پیدا نمیشد. خیلی ناراحت شدم و سر همین موضوع با هم جر و بحث کردیم. به او گفتم به خواستههای من توجهی نمیکنی و من برایت مهم نیستم.
درگیری ما شدیدتر شد تا جایی که او از ماشین پیاده شد و مرا در خیابان کتک زد. این رفتارش باعث شد بفهمم که در انتخابم اشتباه کردم و دیگر حاضر نشدم در کنار او زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مساله اینجاست که زن من فوقالعاده لجباز و یکدنده است. حرف طرف مقابلش را نمیشنود. او به خاطر یک توتفرنگی چنان جنجالی به پا کرد که عصبی شدم و دست رویش بلند کردم. وقتی رفتم برایش توتفرنگی بخرم مرد میوه فروش با لحن بدی با من صحبت کرد و وقتی قیمت را گفت و دید من شوکه شدهام با من رفتار بدی کرد. برای همین از او خرید نکردم. اما رها متوجه این مساله نبود. فکر میکرد من هم مثل خودش، لجبازی کردهام و از قصد آن میوه را برایش نخریدهام. هرچه به او توضیح دادم فایدهای نداشت. آنقدر در ماشین به من بد و بیراه گفت که من هم عصبانی شدم. او در این مدتی که با هم زندگی میکنیم همیشه همین رفتار را داشته و مرتب مرا با لجبازیهایش آزار میداده است. برای همین من دیگر نمیخواهم در کنار این زن زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
نظر یک روانشناس
منصوره نیکوگفتار، روانشناس در این رابطه میگوید: به عقیده من زوجهایی که بدون هیچ دلیل منطقی و تنها به خاطر یک موضوع بی اهمیت راهی دادگاه خانواده میشوند و درخواست طلاق میدهند، مشکل عمیق و ریشهای بین خودشان دارند که هیچوقت در موردش با هم صحبت نکردهاند. ظاهرا انگار با یک دلیل کم اهمیت به فکر جدایی افتادهاند، اما اگر کمی بررسی شود مشخص میشود که آنها مشکلات عمیق تری بین شان دارند. برای همین بهتر است زوجهایی که با یک اتفاق ساده زندگیشان از هم میپاشد، پیش از جدایی با یک مشاور صحبت کنند و از او راهنمایی بخواهند. گاهی اوقات یک مشاور متخصص میتواند با ریشه یابی برخی از مشکلات و اختلافات پنهان یک زندگی را پیدا و با روشهای متخصصانه آنها را حل کند.
برای همین همیشه جدایی نمیتواند بهترین راه حل باشد و زوجهایی که با عشق و علاقه و هزاران امید با هم ازدواج میکنند، بهتر است که برای حفظ زندگیشان تلاش بیشتری کنند. اگر دلیل و بهانهای کوچک دارند باید اختلاف عمیق ریشهای زندگیشان را پیدا کنند و درباره آن حرف بزنند تا حل شوند. در این پرونده ماجرای خرید توتفرنگی فقط یک بهانه برای درگیری زوج جوان بوده و آنها زندگی را برای خود به یک میدان جنگ تبدیل کرده بودند که در آن هر کدام بدون گذشت فقط به خواسته خودش فکر میکرده است. این جنگ درونی سرانجام با ماجرای توتفرنگی و کتک زدن زن جوان نمایان شده و بروز پیدا کرد./رویداد۲۴
دیدگاه شما