آش یزدی سنتی، شوووولی است!
بانگ صبح خروس، قوقولی است !
من وجب کرده ام که فهمیدم
برج میلادتان چه شاقولی است!
آن که در را جلو بَرَد لولاست!
آن که با مِی تلو خورَد لولی است!
دیده ام بارها قلم نیِ زرد
بار نی سان سرخ دزفولی است!
یک طرف تا که خلقِ خوش باور
غرق دریای گودِ گاگولی است !
در مقابل کسی که مسئول است
سخت درگیر کار هاپولی است!
«تازه فهمیده لذتی بسیار
در سواری مفتکی - کولی - است»
"فکر نان کن که خربزه آب است"
شاعری خود دلیل بی پولی است!
که به جایی نمی رسد آن که
ساده مثل نقی معمولی است!
دیدگاه شما