به گزارش پایگاه خبری نشان :

دو سال پیش که پرورشگاهی به نام "خورشید" دستمایه سریالی رمضانی تلویزیون شد شاید کمتر بیننده‌ای فکر می‌کرد این ماجرا به سه فصل برسد و "جواد جوادیِ" کنجکاو و بی‌سرپرست به نخبه‌ای تأثیرگذار و سرنوشت‌ساز تبدیل شود. سریالی که کودکانه آغاز شد و این روزها درباره موضوعات مختلفی در دوره جوانی صحبت می‌کند. قهرمانش در پرورشگاه بزرگ شده، با مادرش "گلچهره" در فصل قبل روبرو شده اما او را نشناخته و حالا با کوله‌باری از سختی‌های گذشته به دانشگاه امیرکبیر آمده و او را به عنوان نخبه‌ای بزرگ می‌شناسند. دوران کودکی "جواد جوادی" ما را یادِ‌ داستان‌های رمان‌گونه‌ای چون "بابا لنگ‌دراز" می‌انداخت که سجاد ابوالحسنی آن را به رشته تحریر درآورد. نویسنده‌ای که او را با سریال‌هایی همچون "پنج کیلومتر تا بهشت" و "خداحافظ بچه" بیشتر می‌شناسیم.

یونا تدیّن سوپراستار سریال

 

قصه‌ای را به دست علی غفاری کارگردان رساند که با انتخاب درست بازیگران کودک، یکی از بهترین‌های رمضانی تلویزیون شد. تا جایی نقش‌ها و بازی‌ها درست کنار هم قرار گرفتند و به دل نشستند که بینندگان تلویزیون، "یونا تدیّن" را سوپراستار سریال نامیدند. کودکی از یک‌سالگی در تیزرهای تبلیغاتی بازی می‌کرد و بعد از این کار بیشتر در کارها از او استفاده می‌کنند و حتی در فیلم "قصه شیرین" رضا میرکریمی کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر شد.

نویسنده عوض شد

 

فصل دوم "بچه‌مهندس" به سراغ قلمی قدیمی‌تر رفت و حسن وارسته آمد تا "بچه‌مهندس" وارد مراحل جدّی‌تری از زندگی شود و داستان را وارد دوران نوجوانی "جواد جوادی" کرد اما این برهه خیلی مورد استقبال مخاطب قرار نگرفت و حتی بسیاری عنوان کردند که باید پایانِ "جواد جوادی" را اعلام کنیم و این داستان دیگر کششِ جلو رفتن ندارد.

تب و تاب ماجراهای پشت پرده "فرار مغزها"

 

فصل سوم هرچند ضعیف و خارج از فضایِ معمول دراماتیک، به آنتن رخ نشان داد اما رفته رفته بیننده جدی‌اش گرفت و با آن همراه شد. شاید یکی از نقاطی که نویسنده و کارگردان به این نتیجه رسیدند "بچه‌مهندس" را از آن قصه‌های معمول به فضای جدی‌تری در حوزه درام سوق دهند تب و تاب ماجراهای پشت‌پرده "فرار مغزها" و دزدی مافیای نخبگان و دانشمندان علمی است که داستان را وارد فضای امنیتی کرد. اساساً تیم جوانانِ سریال بهتر می‌توانست باشد و بازیگران تئاتر کارِ علی غفاری به عنوان کارگردان را به بهتر جلو می‌بردند.

قلابی که درست انداخته نشد/ جوادی که هنوز خودی نشان نداده!

 

در قسمت‌های ابتدایی، "بچه‌مهندس" نتوانست قلاب داستانش را بیندازد و مخاطب را پای تلویزیون بنشاند اما رفته رفته داستان با حوادثِ معمایی و امنیتی خودش را از این ورطه، نجات داد. اما کماکان معمولی بودن بازیگران در شخصیت‌پردازی و نقشی که برعهده دارند، نشان می‌دهد در حوزه بازیگری چه انتخاب و چه هدایت، سریال با ضعف بزرگی روبرو است. حتی "روزبه حصاری" در مقاطعی زیاد درون‌گرا و زمان‌هایی بی‌موقع برو‌ن‌گرا می‌شود. بازیگری که هنوز در جریان ایفای نقش قهرمان قصه سریال رمضانی شبکه دو سیما، نتوانسته مثل جوادی‌های قبلی خودی نشان دهد و بتواند در مدارِ ایفای نقش درست، برای مخاطب جذابیت ایجاد کند.

بحث تولید و دغدغه استفاده از نیروهای داخلی

 

حضور مأمور امنیتی (کامران تفتی) و فضای دزدی و هکِ سایبری، ما را یادِ داستان‌های جذاب و به روزِ سریال‌های خارجی می‌اندازد. بحث تولید و فضای توجه به نیروهای داخلی هم دغدغه دیگری بود که کارگردان در سریال گنجانده تا در بستر فضای نخبگانی و دانشگاهی و حتی عاشقانه به سبکِ درام‌های معمول درباره حوزه اشتغال جوانان، استفاده از اندیشه‌ نیروهای داخل به جای ترجیحِ خارجی صحبت شود.

مأمور امنیتی که هنوز در "برادرجان" مانده!

 

ضعف‌هایی در شخصیت‌پردازی،‌ انتخاب بازیگر و بازیگردانی مشهود است و در بازی سه جوانِ قصه (قاسم و جواد و مسعود) به وضوح می‌بینیم که هنوز نتوانسته‌اند را در میان فضای دراماتیک نمایشی، بدرخشند و یا به قولی به باورپذیری نقش نزدیک کنند. این ضعف در ایفای نقش حتی مواقعی متوجه بازیگران خوبی همچون "فرهاد قائمیان" هم می‌شود،‌ مأمور امنیتی (کامران تفتی) که به جای خودش! شخصیتِ‌ داستانی که می‌توانست متفاوت‌تر، جذاب‌تر و متناسب با ریتمِ اکشن و معمایی داستان، جلو برود نه اینکه کماکان در حنیف سریال "برادر جان" بماند!

حلقه مفقوده سریال/ درخشش دخترِ نقش منفی

 

حلقه مفقوده سریال علاوه بر ضعفِ در افتتاح داستان، ماندگار نشدن شخصیت‌های داستان فصل سوم است. شاید کمتر کسی "یونا تدیّن" را با نقش "بچه مهندس" فراموش کند اما بازیگرانِ "بچه‌مهندس3" و به خصوص شخصیت‌هایی همچون قاسم، جواد و مسعود خیلی سخت در ذهن‌شان بماند. سازندگان "بچه‌مهندس" در کنار توجه به فیلمنامه، همچون فصل اول و تا حدودی فصل دوم می‌توانستند به انتخاب‌های بهتری برای بازیگرانش برسند. البته که نسیم باقریان بازیگر نقش "الناز مافی" و مهشید جوادی بازیگر نقش "مرضیه" بیش از دیگر بازیگرانِ جوان قصه بازی‌های موفقی از خود نشان داده‌اند.

کوادکوپترِ "بچه‌مهندس" در دستان نیروهای امنیتی

 

از جمله نکات قابل اشاره که با واقعیات جامعه همسانی ندارد، رشته تحصیلی این جوانان است. رشته‌ای سخت و مورد نیاز کشور که همه دانشجویانش در این مجموعه، رها و بی‌پشتیبانی‌اند. در کنار نقش امنیتی، بهتر بود نوعی چتر پنهان حفاظتی هم برای این دانشجویان در داستان طراحی می‌شد. ما همه می‌دانیم که رشته خاص هوافضا، چقدر موردنیاز است و آنگاه این دانشجویان، از نخبه تا پخمه، همه رها هستند و مفهومی از ملیّت، حمیت و وفاداری در آنان دیده نمی‌شود و حتی برخورد امنیتی با نخبگانش را مرتب به رخ می‌کشند که تا 25 قسمت سریال، نیروی امنیتی، کوادکوپتر (یکی از انواع وسایل پهپاد) اینها را پس نداد. این را باید طعنه سریال به جریان برخورد نادرست با چنین اندیشه‌هایی بدانیم یا چیز دیگر، بعداً معلوم می‌شود.

شتاب‌زدگی و دور شدن از ماندگاری

 

اما با این اوصاف شخصیت‌پردازی بهتر و کاراکترپذیری مناسب می‌توانست "بچه‌مهندس3" را ماندگارتر کند. مشکلی که سریال‌های تلویزیون در کنار مخاطب‌گریزی با آن مواجهند، شتاب‌زدگی در ساخت است که به شخصیت‌پردازی لطمه جدّی و اساسی می‌زند. نکته‌ای که عمده بازیگران کاربلد هم به آن انتقاد دارند و جالب است که اغلب نمی‌دانند آینده کاراکتری که بازی می‌کنند به کجا می‌رسد. این هم به شتاب‌زدگی در تصویربرداری و هم آماده نبودن فیلمنامه و عجله‌ برای کلید زدن سریال‌ها برمی‌گردد.

"بی‌بی‌گوهر" کم‌تأثیر/ کارگردان باید مراقب خرده‌داستان‌ها باشد

 

یکی از نقش‌هایی که تا به این جای کار کمتر توانسته با مخاطب ارتباط بگیرد و یا به قولی بود و نبودش خیلی فرقی نمی‌کند نقش "بی‌بی‌گوهر" است که ثریا قاسمی ایفا می‌کند؛ درست است که یک درام داستانی برای باورپذیری بیشتر به همه موقعیت‌ها و اتفاقات طبیعی نیازمند است اما پرداختن به خرده داستان‌ها گاهی وقتی کارگردان را برای باز کردن گره‌های داستانی گرفتار می‌کند و در پایان داستان مخاطب را با این عبارت روبرو می‌کند "چرا این‌طور شد؟"

ورود ناشیانه به چالش‌ها و حاشیه‌ها

 

فرهاد قائمیان بازیگری است که معمولاً بارها از پَسِ نقش‌های با هیبت و ژانرهای امنیتی و جاسوسی و حتی اکشن و پلیسی برآمده اما آنطوری که انتظار می‌رفت هنوز در نقش "صادق توفیقی" (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) ظاهر نشده است. "بچه مهندس" اشکال دیگری هم دارد و آن ورود ناشیانه به چالش‌ها و حاشیه‌هایی است که هم سریال را از مسیر و خاستگاه اصلی‌اش دور می‌کند و هم برای "بچه‌مهندس" آبی گرم نمی‌‌کند.

پیشنهاد ازدواج خانم کارخانه‌دار

 

حاشیه پیشنهاد ازدواج خانم کارخانه‌دار (فرناز رهنما) به مسعود تابش دردی از سریال دوا نکرد و اتفاقاً نشان داد که دستِ کارگردان خالی بوده که سراغ چنین حاشیه‌ نخ‌نما شده‌ای رفته است. نباید به سمتی برویم سریال‌هایمان به این سبک و سیاق در فضای مجازی وایرال شوند! همان اتفاقی که برای برخی سریال‌ها می‌افتد که سعی می‌کنند با حاشیه‌سازی به جایی برسند نه با فیلمنامه، کارگردانی و بازیگری! جالب است که در محافل رسانه‌ای و فرهنگی هم افتخار می‌کنند که به هر قیمتی دیده می‌شوند.

خواستگاری دختر از پسر تابوشکنی تلویزیونی نیست؛ چرا که پیش از این نمونه‌های نمایشی‌اش را سراغ داریم و نمایش آن در این سریال با این همه داستان و اتفاق چه ضرورتی داشت؟

سریال‌هایی که از آرمان‌هایشان دور شدند!/ جواد جوادی را می‌توان ادامه داد

 

با همه این اوصاف "بچه‌مهندس" درسی هم برای برخی دنباله‌سازان تلویزیونی داشت که می‌توان رفته رفته پخته شد و جلو رفت؛ داستان‌های جذابی که در گام‌های اولیه سریال‌های خوبی شده‌اند امّا ناخودآگاه به دلیل فاصله‌‌گرفتن از هدف‌گذاری‌های ساختمان اولیه فرمِ سریال از مسیر درست و اصولی‌اش خارج شده‌اند و در واقع به هدف‌ها و آرمان‌هایش پشت کرده‌اند؛ "بچه‌مهندس" یکی از سریال‌های چند فصلی که رفته رفته توانست مسیر رشد و نمو خودش را حفظ کند و از اهدافش فاصله نگیرد. توجه به مضمون، محتوا و قصه داشتن دغدغه سریال بوده و در فصل سوم این دغدغه را پررنگ‌تر نشان داده است و حتی می‌توان گفت شخصیت "جواد جوادی"‌ ظرفیت فصل‌های بعدی را دارد به شرط آنکه معرفی قهرمان و الگو، در جای خودش درست اتفاق بیفتد.

ما به ساخت سریال‌های علمی نیاز داریم

 

محمدتقی فهیم منتقد سینما و تلویزیون دیدگاهش نسبت به این سریال تلویزیونی را در اختیار خبرنگار تسنیم قرار داد. او گفت: ما به ساخت سریال‌های علمی که به حوزه‌های نخبگانی و دانشگاهی توجه کند نیاز داریم؛ رویکردهایی که "بچه‌مهندس" در فصل سوم به آن‌ها توجه کرده است. بر این باورم که قسمت اول ملودرام سوزناک غمناکی بود، اگرچه در بخش‌هایی هم گرایش‌های طنزآمیزی داشت؛ اما در فصل دوم افت کرد و نتوانست به آن توفیقات اولیه‌اش ادامه دهد. در سری سوم کار جان‌دارتر شد و با مبنا و تحلیل مخاطب را با خودش همراه می‌کند. راهبری و استراتژی داشتن اتفاق مهمی است که دست‌اندرکاران "بچه‌مهندس" از آن غافل نشده‌اند در عین اینکه جاذبه‌های سرگرم‌کنندگی و کشمکش‌های عاشقانه و عاطفی هم دارد.

کمتر به سراغِ نخبه‌ها رفته‌اند

 

در سریال‌ها کمتر به سراغ مقوله‌های علمی رفته‌اند و پیشرفت‌های علمی و دستاوردهای دانشمندان نخبه‌مان، جایی در پرده سینما و یا اثر نمایشی تلویزیونی نداشته‌اند. در صورتیکه این حوزه به شدت نیازمندِ خلق آثار دراماتیک نمایشی است، شهید داده‌اند و رشد و پیشرفت‌های غیرقابل انکاری که باید همگان از پهنا و وسعتش آگاه شوند. جوانانی که همچون جوانانِ "بچه‌مهندس" خلاق و نوآور و مبتکرند. در این میان پرداختن به شخصیتی همچون "صادق توفیقی" (رئیس دپارتمان دانشکده هوافضای دانشگاه امیرکبیر) هم توجه به ریشه‌های دوران دفاع مقدس دارد. مهندسین جوانِ مبتکری که در جنگ، دستاوردهای ارزشمندی را به جای گذاشتند. امروز همان مردان پرافتخار در کنار جوان‌ها با تجربه‌های بهتری دست به کارهای علمی موثر و مهمی می‌زنند. "بچه مهندس" به این زمینه‌های مهم توجه کرده و از این جهت امتیازهای مثبتی را به خودش اختصاص می‌دهد.

می‌توان پشتِ این محتوا و سریال ایستاد

 

سریال به عرصه‌های علمی، تولید و حوزه دانشگاهی ادای دین می‌کند و نشان می‌دهد که چقدر برخی از اساتید متعهد ما در این سال‌ها خدماتی داشته‌اند که پنهان است و در "بچه‌مهندس" بروز و ظهور می‌کند. حتی این حق را به دانشجویان می‌دهد که حرف‌هایشان را صریح بزنند و حتی اعتراض کنند؛ این همان نگاه اندیشه‌ورزانه به حوزه جوانان است. می‌توان پشتِ این محتوا و سریال ایستاد و امتیازات خوبی را برایش قائل شد. اما در ساختمان و فُرم، "بچه‌مهندس" دچار مشکل است. علی غفاری کارگردان و حسن وارسته نویسنده تجربه‌های خوبی دارند و به رویداد و موقعیت‌ها توجه داشته‌اند. داستان خوب جلو می‌رود و هر قسمت بخشی از ماجراها روایت می‌شود اما جاهایی افت می‌کند. اگر کارگردان روی بازی‌ها تمرکز بیشتری می‌کرد موفق‌تر می‌شد. خصوصاً‌ در بخش جوانانِ‌ قصه ضعف‌های زیادی وجود دارد که با هدایت و انتخاب درست‌تر، شاهد بازی‌های درخشان‌تری بودیم.

"بچه‌مهندس" در روزهای اول سکته کرد

 

روزهای اول شروعِ داستان، به "بچه‌مهندس" آسیب وارد شد؛ چون با از هم گسیختگی و نوعی "سکته" داستان را شروع کرد تا مخاطب گرفتارِ قلاب داستان شود زمان‌برد. شاید بدترین اتفاق، تغییر یک‌باره بازیگر نقش جواد جوادی بود که می‌توانست این چرخش دوران بهتر اتفاق بیفتد. الان چند قسمتی است سریال راه افتاده و شکل گرفته و داستان در جریانِ ماجراهای معمایی، کارآگاهی و امنیتی قرار گرفته است. معمولی بودن بازیگرها خصوصاً قاسم، مسعود و جواد قدری ضربه زده و هدایتی که می‌توانست بازی بهتری از فرهاد قائمیان، کامران تفتی و دیگر بازیگرهای صاحب‌نامِ سریال بگیرد.

چرا برای سرزبان افتادن حاشیه‌ساز می‌شویم؟

 

موضوع بعد فضای حاشیه‌ای بود که به یک باره نویسنده و کارگردان دستمایه‌اش قرار دادند. انگار هرجایی که کم می‌آورند باید برای ایجاد جذابیت به سراغش بروند. اینجا هم باید قصه‌گویی کرد و کشمکش‌های قهرمان و ضدقهرمان ایجاد کرد نباید فیلم‌ها و سریال‌هایمان به سمتی بروند که برای جاافتادن و سرزبان‌ها افتادن از حاشیه و چالش کمک بگیرند. اتفاقی که برای برخی از سریال‌های تلویزیونی مثل "پایتخت" هم افتاد. خواستگاری دختر از پسر اصلاً جذاب نبود و تابوشکنی هم تلقی نمی‌شود. چون قبلاً شاهدش بوده‌ایم و اتفاق جدیدی برای مخاطب نیست. اما این موضوع غیرمتعارف و غیرمورد پذیرش برای خانواده‌ها چرا باید به یک باره در "بچه‌مهندس" اتفاق بیفتد؟ در حالیکه موضوعات مهمی مثل دانشجویان، ترور دانشمندان علمی و اختراعات و... وجود دارند. کاری که انگلیسی‌ها در کارهای جاسوسی و امنیتی‌شان می‌کنند و اینجا به یک باره داستان را به سمت موضوعات خیلی دم‌دستی و غیرقابل پذیرش مخاطب می‌برند. نباید از سریال‌های دم‌دستی ترکیه‌ای وام بگیریم و برای ایجاد جذابیت می‌توان از المان‌های سریال‌های خوب دنیا بهره برد.

می‌توانیم باز هم منتظر "بچه‌مهندس" باشیم

 

بخش‌های پلیسی و امنیتی سریال بسیار جذاب و درستند، زیرا به هر حال دانشجویان همواره با این خطر مواجهند که در مسیر کاریابی آینده‌شان دچار لغزش بشوند. امروز دانشگاه‌های ما دچار لغزش سیاسی است و گروه‌هایی به دنبال انهدام سلامت جامعه‌اند. از این جهت راجع به دانشجویان و محیط‌های دانشگاهی و کرسی‌های آزاداندیشی باید کارهای متنوعی تولید کنیم. من امیدوارم در ادامه سریال، اتفاقاتی را مخاطب ببیند که شگفت‌زده شود و قهرمان داستان با عبور از بحران، به الگویی مناسب تبدیل شود. این داستان ظرفیت ادامه دارد و می‌توانیم در فصل‌های بعدی هم منتظر "بچه‌مهندس" باشیم. کاری که در خارج از کشور می‌کنند و سریال‌هایشان را پرقسمت در فصل‌های متعدد می‌سازند و لازمه سریال‌سازی است.

تسنیم