به گزارش پایگاه خبری نشان :

 یک سال قبل درگیری‌ ای در جنوب شهر تهران اتفاق افتاد و با توجه به اعلام این درگیری بلافاصله مأموران در محل حاضر شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آن‌ها جسم نیمه‌جان جوانی به نام رامین را در یک کوچه فرعی پیدا و به بیمارستان منتقل کردند؛ اما ساعاتی بعد اعلام شد رامین بر اثر شدت خون‌ریزی جان خود را از دست داده است. به‌این‌ترتیب شاهدان محلی مورد پرسش قرار گرفتند و همگی گفتند ضارب فردی به نام افشین است که خودش هم زخمی و به بیمارستان برده شده است. وقتی افشین بهبود نسبی پیدا کرد، از سوی مأموران بازداشت شد و از او بازجویی شد. او گفت: من اتهام را قبول ندارم؛ چون ابتدا رامین به من حمله کرد و من را با چاقو زد و بعد من او را با دسته راهنمای موتور زدم و نمی‌دانم چه شد که جانش را از دست داد.

فرار از دست پلیس و افتادن روی زمین از شدت خون ریزی

با تکمیل تحقیقات و درخواست قصاص از طرف اولیای‌دم پرونده برای رسیدگی با صدور کیفرخواست به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. روز گذشته متهم برای دفاع از خود در برابر قضات قرار گرفت. در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی برای متهم کرد؛ سپس شهود در جایگاه قرار گرفتند. یکی از شاهدان گفت: من در آن منطقه ذرت می‌فروشم. زمان حادثه دیدم صدای داد و فریاد می‌آید. افشین و رامین و فرد دیگری به نام میثم با هم درگیر شده بودند و فحاشی می‌کردند. بعد رامین با یک چاقو که بیشتر شبیه قمه بود، به سمت افشین حمله کرد و او را زد. خون فواره کرد و بعد افشین با یک شیء نوک‌تیز که من ندیدم چه بود، رامین را زد. رامین فرد شروری بود. مدام دعوا و درگیری راه می‌انداخت و با همه اهالی دعوا می‌کرد. وقتی افشین او را زد، هم‌زمان پلیس رسید. دوست رامین فریاد زد رامین پلیس آمد. چون رامین در پرونده دیگری متهم فراری بود، ترسید و فرار کرد و بعد ته یک کوچه از شدت خو‌ن‌ریزی روی زمین افتاد.

ماجرای قتل چه بود؟

سپس دوست افشین که در درگیری بود، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من در سایت دیوار آگهی داده بودم و اگر کسی کار آهنگری داشت، با من تماس می‌گرفت. آن روز هم از روی آگهی سایت دیوار یک نفر با من تماس گرفت. من به افشین گفتم موتورت را روشن کن و من را تا خانه مشتری برسان او هم قبول کرد. داشتم وسایلم را جمع می‌کردم که رامین ما را دید؛ چون من در نوجوانی یک بار شیشه کشیده بودم، رامین به من می‌گفت میثم پایپی. سال‌ها بود که ازدواج کرده بودم و زندگی سالمی داشتم؛ اما رامین دست‌بردار نبود. وقتی این حرف را زد، من خیلی عصبانی شدم و فحش دادم. رامین اول من را زد. من به سمت افشین رفتم، رامین برای اینکه افشین واکنشی نشان ندهد، او را هم با چاقو زد و وقتی افشین روی زمین افتاد، دسته راهنما را بلند کرد که رامین را بترساند؛ ولی تیزی دسته به گردن رامین برخورد کرد.در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و او هم همین ادعا را مطرح کرد؛ سپس خواهر متهم در برابر قضات ایستاد. او گفت: ما برای رضایت به سراغ مادر مقتول رفتیم؛ اما او می‌گوید باید صبر کنیم تا فرزندش به خوابش بیاید و بعد تصمیم بگیرد و شرط رضایت را آمدن فرزندش به خوابش عنوان کرده است و نمی‌دانیم حالا باید چه کنیم.با پایان دادگاه قضات برای تصمیم‌گیری در‌این‌باره وارد شور شدند.

رکنا