«بار دیگر هوادار تیم استقلال به طرز تلخ و هولناکی جان باخت. این بار یک پسرک ۶ ساله در استادیوم آزادی قربانی شد؛ قربانی یک سهلانگاری که هنوز هم مقصر اصلی آن مشخص نیست. عماد کوچولو که با پدرش به استادیوم آزادی رفته بود، دقیقه ۸۰ بازی پرسپولیس و صنعت نفت آبادان در حال بازی خشک شد و جان باخت؛ آن هم مقابل چشمان پدرش. بازی در استادیوم با پیروزی تیم پرسپولیس اما مرگ تلخ این هوادار کوچک تیم استقلال تمام شد. خانواده صفییاری حالا برای همیشه داغدار شدهاند. پدری که در استادیوم آزادی غرفه لباس ورزشی داشت و بیشتر مواقع تنها فرزندش را با خود به محل کارش میبرد، هرگز تصورش را هم نمیکرد عماد کوچکش را این چنین تلخ آن هم در ورزشگاه از دست بدهد.
جایی که برای عماد از هر جایی بهتر بود و عشق به فوتبال این پسربچه را هر روز به این ورزشگاه میکشاند. حالا تنها کسی که در رابطه با این حادثه تلخ دستگیر شده، پیمانکار داربستهای داخل ورزشگاه است؛ همان داربستهایی که با برق جان عماد را گرفت. دوشنبهشب گذشته پسربچه ۶ ساله بر اثر برقگرفتگی در داربست محوطه ورزشگاه آزادی جان باخت. عماد صفییاری که پدرش در غرفهای کوچک در ورزشگاه آزادی کار میکرد، دقایق آخر بازی پرسپولیس و صنعت نفت آبادان و در یکی از داربستهای ورزشگاه دچار سانحه برقگرفتگی شد و جانش را از دست داد. عماد در گیت داربستهای فلزی محوطه ورزشگاه آزادی، در اثر تماس صورتش با این میلههای فلزی، دچار برقگرفتگی شد و جانش را از دست داد.
سردار کیوان ظهیری، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت درباره تحقیقات پلیسی در رابطه با این ماجرا گفت: «پس از وقوع حادثه در ورزشگاه آزادی با حضور ماموران کلانتری ۱۴۱ شهرک گلستان و تیم تشخیص هویت، تحقیقات نخست تحت نظارت مقام قضائی آغاز شد. با دستور قضائی پیمانکار نصب داربست پس از این حادثه دستگیر شد که در کلانتری بازداشت است.» به گفته این مقام انتظامی تحقیقات تکمیلی در راستای شناسایی مقصر یا مقصران احتمالی دیگر در جریان است.
پسرم عاشق فوتبال و تیم استقلال بود
پدر عماد حالا به جز پیمانکار، از مسئولان استادیوم و اداره برق آن منطقه هم شکایت دارد. او همه این افراد را مقصر مرگ تنها پسرش میداند و در حالی که هنوز هم از مرگ پسرش شوکه است، در گفتوگویی با خبرنگار شهروندآنلاین این ماجرای تلخ را روایت کرد:
دقیقا چه زمانی این حادثه برای پسرتان رخ داد؟
دقیقه ۸۰ بازی بود. پسرم داشت بازی میکرد. ۱۰ متر با من فاصله داشت. او را میدیدم و حواسم به او بود. ناگهان از دور دیدم هیچ تکانی نمیخورد. فکر کردم دارد با من شوخی میکند. به سمتش رفتم، وقتی صدایش کردم، دیدم هیچ حرکتی نمیکند. شوکه شدم. عماد خشک شده بود. پسرم بیصدا مرد و جان داد.
از هیچکس درخواست کمکی نکرد؟
نه اصلا هیچ صدایی نداشت. جوری که فکر کردم خودش را روی زمین انداخته و دارد با من شوخی میکند، حتی مرا صدا هم نکرد. گویا همه چیز در یک لحظه رخ داده و پسرم درجا خشک شده است.
عماد همیشه با شما به استادیوم میآمد؟
بله. من ۶ ماه بود که این غرفه را در محوطه استادیوم گرفته بودم. در کل ۳۰سال است که در استادیوم آزادی کار میکنم. لباس و لوازم ورزشی میفروشم. بیشتر مواقع هم عماد به استادیوم میآمد. عاشق فوتبال بود، برای همین دو سالی میشد که او را همراه خودم به آنجا میبردم.
تیم محبوبش چه بود؟
پسرم استقلالی و بشدت هوادار این تیم بود.
چه کسی را مقصر مرگ پسرتان میدانید؟
من به جز پیمانکار آن داربستها که تنها دو روز بود این داربستها را نصب کرده بود، از مسئولان ورزشگاه و اداره برق منطقه هم شاکیام. مسئولان باید تدابیر ویژهای برای این مسابقات در استادیوم میاندیشیدند تا این اتفاق نمیافتاد. پسر من بیدلیل و فقط به خاطر سهلانگاری قربانی شد.
هفته قبل از بازی پرسپولیس، بازی تیم استقلال بود، عماد آن شب هم به استادیوم آمده بود؟
نه خیلی دوست داشت همراهم بیاید اما همراه مادرش به شهرستان رفته بود و نتوانست بیاید.
همین یک فرزند را داشتید؟
بله. عماد تنها فرزندمان بود و با رفتنش همه زندگی ما نابود شد. از حال مادرش هم نگویم بهتر است. زندگی ما در عرض چند ثانیه نابود شد. همین یک ساعت پیش پسرم را با دستان خودم به خاک سپردم اما هنوز هم باورم نمیشود. او قرار بود از اول مهر به مدرسه برود، تمام وسایل مدرسهاش را آماده کرده بودیم، اما عماد هیچ وقت به مدرسه نرفت.
۱۰سال است که داربست نصب میکنم
این در حالی است که پیمانکار نصب داربست در ورزشگاه آزادی، تنها مقصری است که در بازداشت به سر میبرد که او خودش هم از اتفاق شوکه شده است، در تحقیقات، جزییات نصب این داربستهای مرگبار را توضیح داد و گفت: «پدرم ۳۰سال است که دارد کار نصب داربست را انجام میدهد. من هم از ۱۰سال پیش وارد حرفه پدرم شدم و در این کار به اندازه کافی تجربه دارم. چند روز قبل برای نصب داربست در محوطه ورزشگاه به استادیوم رفتم. چهار سال است که با استادیوم آزادی کار و برایشان داربست نصب میکنم. یکی از نکاتی که در ورزشگاهها مهم است اینکه داربستها نباید پایه زمینی داشته باشند؛ چرا که به خاطر ازدحام جمعیت ممکن است پای کسی به آن گیر کند و زمین بخورد و بقیه نیز همین اتفاق برایشان بیفتد، در آن صورت فاجعه میشود.
از طرفی اگر در کمر داربست پایهها را نصب کنیم، از آنجا که بنر روی آن نصب میشود، ممکن است مهار نشود و با یک وزش باد موجب خوابیدن این داربستها روی جمعیت شود، برای همین ما باید از بالای داربست مهار را به تیرهای روشنایی و درخت بزنیم. همین شد که این داربستها را از بالا به تیرهای روشنایی و درخت وصل کردیم. گویا سیمهای داخلی یکی از این تیرهای روشنایی به علت فرسودگی، برق داشته و چون ما در روز کار نصب را انجام دادیم و تیرهای روشنایی روشن نبودند، متوجه این اتصالی برق نبودیم. وقتی شب تیرهای روشنایی روشن میشوند، برق آن به داربست سرایت میکند و همین مسأله باعث این اتفاق شد. ما اصلا تصورش را هم نمیکردیم که این اتفاق بیفتد. وگرنه من ۱۰سال است که دارم کار میکنم و تا به حال با همچین موردی برخورد نکردهام.»
دیدگاه شما