مهرماه سال 96 ؛ پسر جوانی سوار بر خودروی لوکسش در خیابان های شمال تهران در حال پرسه زنی بود که نگاهش به دختر جوانی که در کنار خیابان ایستاده بود افتاد و با ترمز جلوی پای زن جوان خواست تا برای آشنایی بیشتر سوار بر خودرو اش شود.
زن جوان که مهسا نام دارد سوار بر خودروی پسر جوان شد ، میلاد با چرب زبانی و خنده سر صحبت را با زن جوان باز کرد تا این که مهسا از میلاد خواست از یک سوپر مارکت برای او آب میوه و سیگار بخرد که میلاد در همین زمان کوتاه به دختر جوان اعتماد کرد و برای خرید از خودرو اش پیاده شد.
سرقت خودرو
میلاد وارد یک سوپر مارکت شد و پس از دقایقی وقتی از مغازه خارج شد در برابر صحنه عجیبی قرار گرفت، اثری از خودرو و زن جوان نبود و تازه متوجه شد در دام دزد فریبکاری افتاده است.
گزارش به پلیس
میلاد با پلیس تماس گرفت و از ماجرای سرقت خودرو از سوی یک دختر فریبکار خبر داد که ماموران با حضور در محل سرقت پی بردند زمانی که میلاد برای خرید آب میوه و سیگار از خودرواش پیاده شد ه سوئیچ را روی خودرواش گذاشته و زن جوان با استفاده از این فرصت دست به سرقت زده است.
بدین ترتیب ماموران شماره پلاک خودروی سرقتی را در سامانه سراسری پلیس ثبت کردند و تحقیقات برای ردیابی خودروی میلاد آغاز شد تا این که پس از دو روز خودروی سرقتی را به صورت رها شده در کنار خیابان پیدا کردند.
سرقت های سریالی
ماموران در بررسی خودروی رها شده پسر جوان پی بردند که وسایل داخل خودرو به سرقت رفته است و تجسس ها برای دستگیری این زن جوان ادامه داشت تا این که ماموران در برابر پروندههای مشابه دیگری قرار گرفتند و با توجه به سریالی بودن سرقتها از سوی زن جوان تیم ویژه ای برای دستگیری زن جوان وارد عمل شدند.تیم پلیسی در این مرحله پی بردند که زن جوان پس از سرقت چند روزی با خودروهای سرقتی در خیابان های پایتخت پرسه میزند و سپس با سرقت وسایل داخل خودرو اقدام به رها کردن خودروها در کنار خیابان میکند.
تجسسهای پلیسی برای دستگیری مهسا ادامه داشت و ردیابی ها به درهای بسته رسیده بود.
تصادف پردردسر
مهسا که هر چند روز یک بار با فریبکاری دست به سرقت خودروهای لوکس می زد پس از خوش گذرانی و پرسه زنی با خودروها و سرقت لوازم داخل خودرو به سراغ خودروی دیگری می رفت.
دزدی های سریالی مهسا ادامه داشت تا این که چندی قبل با خودروی سرقتی تصمیم گرفت به یک مهمانی شبانه در اطراف تهران برود.
ساعت 9 شب بود که مهسا سوار بر خودروی لوکس و در حالی که مواد مخدر شیشه مصرف کرده بود با سرعت زیاد در جاده بود که با یک خودرو تصادف کرد.
دختر جوان پس از تصادف با خودروی مرد جوان سعی داشت پس از پیاده شدن پا به فرار بگذارد اما مرد جوان و چند مرد دیگر که برای کمک توقف کرده بودند مانع فرار مهسا شدند و ماجرای تصادف به پلیس گزارش شد.
بازداشت مهسا
ماموران با حضور در محل تصادف و بررسی شماره پلاک خودرو پی بردند که این خودروی لوکس دو روز قبل به شیوه فریبکاری به سرقت رفته است وهمین کافی بود تا پرونده پر دردسر سرقت های خودرو از سوی زن جوان با دستگیری مهسا بسته شود.
حکم زندان
مهسا بعد از سپردن وثیقه آزاد شد تا این که پس از صدور کیفرخواست در دادگاه کیفری ۲ تهران تحت محاکمه قرار گرفت و به دو سال زندان و ردمال با 74 ضربه شلاق محکوم شد.
این دختر به حکم دادگاه اعتراض کرد و قضات دادگاه تجدید نظر استان تهران با بررسی مجدد پرونده حکم دادگاه بدوی را تایید کردند و قابل اجرا دانستند.
گفت وگو با مهسا
مهسا، 30 ساله که اعتیاد به مواد مخدر شیشه دارد ادعا می کند برای خوش گذرانی دست به سرقت زده و این شیوه را از یکی از دوستان قدیمی اش که به کام مرگ فرو رفته، یاد گرفته است.
سابقه داری؟
نه.
ازدواج کردی؟
17 ساله بودم که ازدواج کردم اما به خاطر اختلافاتی که باهمسرم داشتم از هم طلاق گرفتیم و از 23 سالگی به تنهایی زندگی می کنم.
اعتیاد داری؟
بله، بعد از طلاق با دوستانی هم خانه بودم که اعتیاد داشتند و در کنار آن ها برای تفریح شروع به مصرف مواد مخدر شیشه کردم اما بعد از مدتی وقتی به خودم آمدم دیدم اعتیاد پیدا کردم.
چرا دزدی؟
خوب برای خوش گذرانی نیاز به خودرو داشتم و بعد از مصرف مواد مخدر شیشه تصمیم می گرفتم دست به سرقت بزنم.
شیوه و شگرد؟
در خیابان های شمال تهران کنار خیابان می ایستادم و پسرهای جوان که دنبال هوسرانی و خوش گذرانی بودند با خودروهای لوکس به سراغم می آمدند و من هم چون قصد سرقت داشتم سوار بر خودروهای لوکس می شدم و بعد از اعتمادسازی از آن ها می خواستم که سیگار و نوشیدنی بخرند که طعمه هایم پس از پیاده شدن سوئیچ خودرو را روی خودرو می گذاشتند و من در چشم برهم زدنی پشت فرمان می نشستم و پا به فرار می گذاشتم.
کسی بود سوئیچ را بردارد؟
بله، برخی سوئیچ را بر می داشتند ومن چون دیگر راه سرقت نداشتم در همان لحظه کوتاه اگر وسیله ای داخل داشبورد بود برمی داشتم و قبل از بازگشتن طعمهام از خودرو پیاده می شدم و پا به فرار می گذاشتم.
این شیوه و شگرد را از چه کسی یاد گرفتی؟
از یکی از دوستانم به نام سارا، او گواهی نامه نداشت اما عشق به رانندگی باعث شده بود تا با این شیوه دست به سرقت بزند.
در زمان سرقت همراهش بودی؟
نه، ابتدا از سرقتی بودن خودروها خبر نداشتم اما وقتی دیدم هر چند روز یک بار با یک خودرو به دنبال من می آید به او شک کردم و تازه فهمیدم که همه خودروها را سرقت و بعد از چند روز آن ها را در کنار خیابان رها می کند.
از او خبر داری؟
فوت کرده است.
چطور؟
چند روزی از سارا خبر نداشتم که از خانوادهاش شنیدم که با خودرو تصادف و فوت کرده است.
با خودروی سرقتی تصادف کرده بود؟
خبر ندارم، خانواده اش هم در این باره به من حرفی نزدند.
سرنوشت تو با سارا یکی شده است؟
بله، خدا به من رحم کرد که در این تصادف اتفاقی برای من نیفتاد و زنده ماندم، چون سرعتم زیاد بود و تحت تاثیر مواد مخدر شیشه رانندگی می کردم.
آزاد شوی دوباره دزدی می کنی؟
نه، پول حرام آخرش بدبختی است، سارا تصادف کرد و فوت کرد و من نیز به خاطر کار خلاف و پول حرامی که به دست می آوردم تا یک قدمی مرگ رفتم و خدا مرا دوست داشت که این اتفاق برایم افتاد تا با این تلنگر به فکر زندگی سالم باشم و دیگر خلاف نکنم.
حرف آخر؟
پشیمانم و نمی دانم این اتفاقات را چطور جبران کنم،توبه کردم و این تصادف برایم درس عبرت شد./ روزنامه خراسان
دیدگاه شما