به گزارش رکنا،رسیدگی به این پرونده از سال 92 با آتش سوزی مرگبار خانهای مسکونی در یکی از محلههای تهران آغاز شد که در آن زن جوانی به نام مهسا و دختربچهای به نام سحر جان باختند و اجساد آنها به پزشکی قانونی منتقل شد.پس از آن مأموران آتشنشانی و پلیس در محل حاضر شدند و در بررسیها دریافتند که آتشسوزی عمدی بوده است.
از سوی دیگر پزشکی قانونی نیز بعد از معاینه اجساد اعلام کرد که مادر و دختر به قتل رسیده و سپس سوزانده شدهاند. به این ترتیب پرونده آنها به دایره ویژه قتل فرستاده شد و شناسایی عامل قتلها در دستور کار مأموران پلیس قرار گرفت.در ادامه مأموران به تحقیق از همسایهها پرداخته و چند نفرشان عنوان کردند که مهسا خواستگار سمجی به نام حمید داشت اما به خاطر آینده دخترش تمایلی نداشت که با وی ازدواج کند. اما سماجت حمید حتی همسایهها را به ستوه آورده بود و همسایهها روز حادثه خواستگار مهسا را در اطراف خانه دیده بودند.
با اظهارات همسایهها مأموران حمید را که ساکن کهریزک بود شناسایی و بازداشت کردند. حمید پس از دستگیری اتهام قتل را رد کرد. ولی وقتی مأموران کیف مهسا را در خانه حمید پیدا کردند متوجه دروغ او شدند و بازجوییها ادامه پیدا کرد و در نهایت اتهام قتل را پذیرفت و گفت: مهسا قبلاً ازدواج کرده و یک دختر داشت با اینکه من چند سالی از مهسا کوچکتر بودم اما به خاطر علاقهای که به او داشتم پیشنهاد ازدواج دادم ولی او مخالفت کرد با این حال وقتی اصرار مرا دید به عقد موقتم در آمد. تا اینکه یک روز وقتی به خانهاش رفتم در اتاق خوابش یک گوشی تلفن همراه پیدا کردم که از وجودش خبر نداشتم.
در بررسی شمارهها به شماره یک مرد ناشناس رسیدم. همین موضوع سبب شد تا با او درگیر شوم و مهسا را بکشم. پس از آن در خانه ماندم تا دخترش از مدرسه بیاید و بعد هم او را به قتل رساندم و برای اینکه ردی از خودم به جا نگذارم خانه را به آتش کشیدم و فرار کردم.
با اعترافات متهم کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به(شعبه 71 وقت) دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم هر دو مقتول خواستار صدور حکم قصاص برای متهم شدند. خواهر مهسا در دادگاه گفت: خواهرم به خاطر آینده دخترش تمایلی به ازدواج دائم با حمید نداشت. حتی شرط کرده بود وقتی دخترش در خانه نیست حمید میتواند او را ببیند و سحر هرگز نباید از ماجرا چیزی بفهمد.
اما بعد از عقد موقت متوجه شد که حمید دروغهای زیادی به او گفته و حتی شغل هم ندارد. بعد هم میخواست از او جدا شود که خواهرم را کشت. ما از او شکایت داریم و خواهان قصاصش هستیم.
در ادامه حمید با حضور در جایگاه بار دیگر اعترافاتش را تکرار کرد و پس از آن قضات با توجه به مدارک موجود در پرونده برای صدور رأی وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.
رأی صادره مورد تأیید قرار گرفت و نام این متهم در لیست شعبه اجرای احکام قرار گرفت اما مدتی بعد پدر و مادر مهسا فوت کردند و وارثان آنها نیز اجرای حکم را پیگیری نکردند تا اینکه متهم از دادگاه درخواست آزادی کرد.
او با درخواست اعمال ماده 412 برای پروندهاش یکبار دیگر راهی شعبه 2(71 سابق) شد.
در جلسه رسیدگی به درخواستش متهم گفت: من 7 سال است که در زندان هستم. پدر پیری دارم که برای نجات من تنها خانهاش را فروخت تا پول دیه را جور کند اما باز اولیای دم رضایت ندادند و قصاصم هم نکردند. حالا هم خانوادهام با مشکلات زیادی روبهرو هستند و از قضات میخواهم تا تکلیف من را روشن کنند که اگر اولیای دم قصد قصاص مرا ندارند شما کمکم کنید تا آزاد شوم.
پس از اظهارات متهم و وکیلش، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
دیدگاه شما