به گزارش پایگاه خبری نشان :
صبح چهاردهم فروردین ماه امسال بود که مأموران آتش نشانی درجریان آتش سوزی مهیب یک باب مغازه میوه فروشی در خیابان سهروردی جنوبی قرار گرفتند. بلافاصله چند ایستگاه آتش نشانی به محل موردنظر مراجعه کردند و عملیات ا طفاء حریق آغاز شد.

همزمان با خاموش شدن آتش دو مردجوان که در میان شعله های آتش گرفتار شده بود توسط مأموران آتش نشانی به بیرون منتقل و توسط اورژانس به بیمارستان انتقال پیدا کردند. پس از انتقال دو مردجوان به بیمارستان تیمی از مأموران نیروی انتظامی تحقیقات اولیه درخصوص این پرونده را آغاز کردند و در همان تحقیقات ابتدایی مشخص شد دو مردجوان به نام مصطفی و جواد هستند که برادربزرگتر حدود 95 درصد دچار سوختگی شده و برادر کوچکتر که جواد نام دارد فقط از ناحیه دست و صورت آسیب دیده است.

 

 

مرگ مصطفی و آغاز یک پرونده جنایی

درحالی که پزشکان بیمارستان درحالی مداوای دو برادر حادثه دیده بودند مصطفی که به شدت دچار سوختگی شده بود جانش را از دست داد. پس از مرگ مصطفی با دستور بازپرس ویژه قتل پرونده ای در این خصوص تشکیل و تیمی از کارآگاهان جنایی مأموریت پیدا کردند تا هرچه سریعتر پرده از راز این حادثه مرگبار بردارند.

آغاز تحقیقات کارآگاهان

کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در اولین قدم ازتحقیقات خود و با اطلاعاتی که همسر جوان مقتول در این خصوص که هسرش در آخرین لحظات عمرش گفته بود برادرم بنزین ریخت و آنجا را آتش زد متوجه شدند دو برادر از مدتی قبل با یکدیگر دچار اختلاف بوده و روز حادثه با یکدیگر درگیر شده اند.در این میان تیمی از کارآگاهان با حضور درمحل حادثه از شاهدان ماجرا نیز پرس وجو کردند. در این مرحله از تحقیقات مشخص شد چند دقیقه قبل از آتش سوزی جواد ومصطفی با هم درگیری لفظی شدیدی پیدا کرده بودند.همین اطلاعات کافی بود تا جواد به عنوان متهم اصلی این پرونده دستگیر و تحت بازجویی قرار بگیرد.

او درهمان لحظات اولیه لب به اعتراف گشود و در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: قصد آتش‌سوزی نداشتم. فقط می‌خواستم او را بترسانم. من این مغازه را تا ‌سال ١۴٠٢ از پدرم اجاره کرده بودم، ولی مصطفی می‌خواست در مغازه کار و کاسبی خودش را راه بیندازد. او حتی دستگاه پوز جداگانه با خودش آورده بود. من هم عصبی شدم و با هم درگیر شدیم. در نهایت بنزین را روی خودم و او ریختم. اما او کنار بخاری بود و ناگهان گُر گرفت.

رضایت اولیای دم

جواد پس از تحقیقات ابتدایی به عنوان مظنون به قتل برادرش به زندان منتقل شد تا در بیمارستان زندان تحت درمان قرار گیرد اما چند روز پس از دستگیری جواد خانواده وی که اولیای دم مصطفی هستند با حضور در دادسرای امورجنایی تهران رضایت خود را برای بخشیده شدن پسرشان اعلام کردند.

بازسازی صحنه آتش سوزی مرگبار در میوه فروشی

جواد با قیدضمات آزاد شد اما پرونده مرگ دردناک مصطفی همچنان در دست پیگیری است وکارآگاهان جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ درحال چیدن پازل های این پرونده جنایی درکنار یکدیگر هستند.

درادامه رسیدگی به این پرونده صبح امروز متهم اصلی این پرونده برای بازسازی صحنه قتل برادرش درمحل حادثه حضور پیدا کرد.در ادامه گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا را که از ساعت های اولیه صبح امروز درمحل حادثه حضور داشت را می خوانید.

ساعت 9 صبح ششمین روز از مرداده است و جمعیتی زیادبی در مقابل سوپرمیوه سهروردی ایستاده اند. خانواده همسر مقتول از یک ساعت قبل درمحل حاضر شده اند. با کمی فاصله چند نفر از خانواده مصطفی وجواد که مقتول و قاتل پرونده هستند نیز حضور دارند.ساعت حدود نه و نیم صبح است که با سروصدای همسرمصطفی که یک چشمش اشک است و یک چشمش خون متوجه می شویم که جواد برای بازسازی صحنه از راه رسیده است. از روز حادثه به بعد مغازه بسته است و امروز کره کره مغازه برای بازسازی بالا رفت.

گریه های همسر مقتول در صحنه بازسازی صحنه حادثه

جمعیت زیادی اطراف مغازه جمع شده اند و پلیس درحال متفرق کردن آنهاست، سرانجام کره کره مغازه بالا می رود. همه چیز داخل مغازه سوخته. هم زمان با باز شدن مغازه این صدای شیون های زن جوانی است که همسرش را درجریان آتش سوزی این مغازه از دست داده است. متهم پرونده به داخل مغازه می رود و از آنجایی که جمعیت زیاد باعث شده کار مأموران آگاهی با کندی پیش برود کره کره را دوباره پایین می کشند تا پشت درهای بسته عملیات بازسازی صحنه جرم انجام شود.

دراین فاصله به سراغ یکی از اقوام همسر مصطفی می رویم. او که چشمانش پر از اشک شده می گوید: مصطفی آدم دست به خیری بود، همین رستوران آن طرف خیابان را گرفته بود. خوشبختانه درآمد خوبی هم داشت تا اینکه کرونا باعث شد ورشکسته شود. به همین خاطر از پدرش درخواست کرد درمغازه او کسب و کارش را راه بیاندازد. از همان اول جواد مخالف کار بود و به همین خاطر روزحادثه برادرش را به قتل رساند. حالا هم دلمان از این می سوزد که با رضایت اولیای دم او آزاده شده و حق و حقوق همسر و پسر خردسالش پایمال شده است.

حرف های مرد جوان تمام شد که دوباره کره کره بالا آمد و این بار نوبت یکی از شاهدان ماجرا بود که وارد محل جنایت شود. چند دقیقه بعد شاهد ماجرا که مرد جوان و بلندقدی بود از مغازه بیرون آمد. به سراغش که رفتیم و از او ماجرا را پرسیدیم اینطور پاسخ داد: آن روز نزدیک مغازه میوه فروشی بودم که یک نیسان آبی رنگ جلوی مغازه توقف کرد. جواد از خودرو پیاده شد و چن دقیقه بعد صدای جروبحث او و برادرش مصطفی را شنیدم. البته ابتدا فکر کردم دعوای مالک و مستاجر است اما بعد از مدتی که متوجه شدم درگیری بین دوبرادر است دیگر دخالت نکردم.

او ادامه می دهد: چند دقیقه از درگیری دو برادر نگذشته بود که ناگهان شعله های آتش به هوا برخاست.شعله ها آنقدر زیاد بود که هیچ کس جرات نزدیک شدن به مغازه را نداشت.چند دقیقه بعد بود که آتش نشانی از راه رسید و آتش را خاموش کرد.

درزمان بازسازی صحنه جرم این فریادهای همسرمصطفی بود که به گوش می رسید. تجمع به حدی زیاد شد که درنهایت با هدایت مأموران نیروی انتظامی که درمحل حادثه حضورداشتند جمعیت متفرق شد. حالا باید منتظر ماند تا دادگاه این پرونده آغازو سرانجام این پرونده مشخص شود

رکنا