در تاریکی یکی از شبهای گرم تابستانی، در گوشهای از میدان آزادی ، دقیقا در چند قدمی زیرگذر ورودی جاده ساوه ایستاده بود، جایی که ادغام فریادهای رانندگان اتوبوسهای برون شهری و تاکسیهای گردشی، بیش از هر صدای دیگری خودنمایی میکرد و گروه کُری از رانندگان را تشکیل داده بود، به طوری که صدای بوقهای ممتد خودروها در میان صدای رانندگان گم شده بود.
ساک مستطیلی شکل طوسیاش را به پای سمت چپ خود چسبانده بود و در حالی که یک دستش به کیف دستیاش بود، هر چند دقیقه یک بار تلفن همراه خود را چک میکرد که این را میشد از انعکاس نور تلفن همراهش متوجه شد که زیر چادرش پنهان کرده بود و زیر چشمی هم اطراف خود را میپایید که نکند یکی از عابران، هوای دزدی به سرش بزند و در شهر غریب, تلفن همراه او را بدزدد و راه ارتباطیاش با آن طرف خطیهایش را که به طور مداوم جویای حال او بودند، قطع کند.
زمانی متوجه غریب بودن او در پایتخت شدم که در یکی از مکالمههایش بارها تأکید میکرد که تا چند دقیقه دیگر دوستش به همراه خانوادهاش به دنبال او میآیند و نگران تنهایی و غریبی اش نباشند.
از چشمهای او به عمق نگرانی و دلهرهاش پی بردم، به این دلیل که هر بار بیش از پیش، کیف و تلفن همراهش را محکمتر میگرفت و نگران عابران پیادهای بود که با فاصله و بی فاصله از کنارش عبور میکردند،چرا که با هر بار روبرو شدن با چنین صحنههایی به علامت ترس، یک قدم عقبتر میرفت و حواس خود را جمعتر میکرد.
راهی تجریش شدم و پس از اتمام کار، به سمت ایستگاه تجریش-راه آهن رفتم که چند نفری آن جا ایستاده بودند. به محض ورود اتوبوس به جایگاه، حجم مسافران بیشتر شد؛ به طوری که جایی برای نشستن نبود.
هر قدر اتوبوس به ایستگاههای نزدیک به میدان ونک نزدیکتر میشد، مسافران بیشتری به خود میدید تا اینکه در یکی دو ایستگاه مانده به آن، صدای دعوای دختران و پسران جوانی توجه راننده و تمامی مسافران را به سوی خود جلب کرد.
دعوایی که از خندههای دو دختر نشسته روی صندلیهای سمت راست جایگاه بانوان شروع شد، چرا که یکی از پسرهای ایستاده بر روی پلههای درب ورودی بانوان به این موضوع اعتراض کرد و این طور گفت: " میشه اینقد بلند بلند نخندید؟! " که یکی از آن دخترها با صدای بلند حرف او را قطع کرد و ادامه داد: " به شما ربطی داره؟! دلمون میخواد بخندیم. شما مفتشی؟! " که پسر جوان دیگری که پشت سرِ آن پسر اعتراض کننده ایستاده بود, صدای بلند خود را در گلو انداخت و با حالتی تمسخرآمیز، رو به همان پسر گفت: "هان!... چیه؟!... اینقد تو گریه وُ بدبختی بودی نمیتونی خندههای دیگرانو ببینی؟! به خندههای ملت هم نظر تنگی میکنی؟! به تو چه؟! تو چیکارهای؟! " که دعوای میان آنها آنقدر جدیتر شد که کار به گلاویز شدن و کتک کاری رسید که در این میان، صدای جیغهای دو دختر جوان و فریادهای دو پسر و اعتراض مسافران با این مضمون که " آقا بسه... صلوات بفرستینو دعوا نکنین... " باعث شد تا چند پسر جوان و مرد میانسال برای جدا کردن آنها اقدام کنند و راننده نیز در دو ایستگاه مانده به میدان ونک که مقصد هر دویشان بود، پیاده شان کند.
اتوبوس در حال نزدیک شدن به ایستگاه میرداماد بود که فریاد یکی از پسرهای جوانِ خاتمه دهنده دعوا توجه همه را به خود معطوف کرد.
پسری که مدام دست در جیب و کیسهاش میکرد و با صدای بلند فریاد میزد: "گوشیم نیس... گوشیمو زدن... تو دعوا گوشیمو زدن... همون پسرا که رفتیم جداشون کردیم زدن... " که یکی از مردهای میانسال گفت:" حتما کار خودشون بوده. همون جایی که داشتی جداشون میکردی زدن... پیاده شو برو دنبالشون ".
یکی از همان دختران جوان گفت: " شماره تونو بدید تا زنگ بزنم ببینم جواب میدن؟! " که با بوقهای ممتد و سپس از دسترس خارج کردن تلفن همراه روبرو شد و همین موضوع باعث شد که مسافران بیش از پیش بر این موضوع مُهر تأیید بزنند که آن دو پسر با ترفند دعوا به هدف خود که دزدی تلفن همراه بوده است, برسند.
پسر جوانِ مالباخته, به همراه یکی از مسافران, در میدان ونک پیاده شد تا برای این موضوع تشکیل پرونده دهد و از طریق پلیس پیگیری کند تا شاید دستش به تلفن همراهش برسد.
دزدی تلفن همراه ، یکی از معضلهای سالهای اخیر است که پایِ آن از کوچه و خیابان به اتومبیلهای شخصی و اتوبوس و مترو هم رسیده است. تا جایی که به قدری چوب خطِ برخی از سارقان تلفن همراه پُر شده است که در بسیاری از مراکز پلیس آگاهی به " موبایل دزد " شهره هستند. امّا گلایه اغلب مالباختگان این است که با وجود اینکه در این خصوص، شکایتهای متمادی کردهاند و به منظور دستگیر کردن سارقان و استرداد تلفنهای همراه, تشکیل پرونده هم دادهاند امّا فرآیند بررسیها به حدی زمان بر و خسته کننده است که اغلب این افراد عطای مالشان را به لقایش میبخشند و امیدی به دوباره دست گرفتن تلفنهای همراهشان ندارند.
در اواخر روزهای تیرماه بود که سردار علیرضا لطفی, رئیس پلیس آگاهی تهران در خصوص کیف قاپی و موبایل قاپی اظهار کرد: بیش از ۹۰ درصد سرقتهای قاپ زنی مربوط به سرقت موبایل است که افزایش قیمت تلفن همراه و عدم رعایت نکات ایمنی از سوی شهروندان در این خصوص از علل رشد این نوع سرقت است.
وی در رابطه با طرحهای عملیاتی کاشف در سال جاری گفت: طرح کاشف در سال جاری با وجود کرونا متوقف نشد و با قوت اجرا شد و در این رابطه ۱۰۱ باند شناسایی و منهدم شدند و ۴۹۶ نفر دستگیر شدند که این افراد نیز به ۴ هزار و ۲۹۸ فقره سرقت اعتراف کردند.
پیش از این, سردار کیوان ظهیری رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ نیز, در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان, در رابطه با یکی از متداول ترین روش های سرقت جیب بر گفت: یکی از روش های سرقت سارقان، تکنیک حواس پرانی است. شیوه آنها به این صورت است که دو نفری اقدام به سرقت می کنند و زمانی که فردی پس اقدام به انجام فعالیت مالی درحال حرکت است، وی را تعقیب کرده و دراین زمان یکی از سارقان سوالی از شهروندی می پرسد و نفردیگر اقدام به سرقت محتویات کیف یا جیب شهروندان می کند.
وی با اشاره به تردد شهروندان به وسیله ناوگان حمل و نقل عمومی(مترو، اتوبوس و تاکسی) گفت: در داخل این وسایل حمل و نقل عمومی نیز شهروندان هوشیاری خود را جهت مقابله با سرقت های احتمالی و جیب بری جمع کنند.
دیدگاه شما