ساعت دو بعدازظهر جمعه چهاردهم شهریور امسال دختر 14 سالهای با 115 اورژانس تهران تماس گرفت و مدعی شد مادرش بدحال شده و کمک خواست. در ادامه امدادگران اورژانس به خانه آنها در طبقه سوم ساختمانی در حوالی محله پیروزی تهران اعزام شدند. امدادگران پس از ورود به خانه با دختر نوجوانی روبهرو شدند که بالای سر مادر 40 سالهاش در آشپزخانه نشسته بود. امدادگران وضعیت زن جوان را بررسی کرده و متوجه مرگ او شدند.
شیارهای روی گردن این زن نشان از مرگ او بر اثر خفگی میداد. مرگ مشکوک زن جوان باعث شد ماموران کلانتری سلیمانیه پا به این خانه بگذارند. همان موقع شوهر این زن هم سر رسید و به ماموران گفت: در تماس تلفنی دخترش متوجه ماجرا شده و باورش نمیشود که همسرش به قتل رسیده باشد. ماموران، خانه را جستوجو کردند، وسایل آنجا به هم ریخته نبود، پول و طلایی سرقت نشده و قفل در آپارتمان سالم بود.
موضوع این قتل به مصطفی واحدی، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران گزارش شد. او همراه ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران در محل جنایت حاضر شدند. بازپرس جنایی از شوهر مقتول تحقیق کرد که معلوم شد آنها بیست سال قبل ازدواج کرده و دختری حاصل این ازدواج است. این زوج با هم اختلاف داشتند اما به خاطر دخترشان به زندگی مشترکشان ادامه داده بودند.
بازپرس جنایی سپس به تحقیق از دختر 14ساله این زوج پرداخت که او در تحقیقات مدعی شد مادرش به خاطر بدحالی قرص خورده و بعد بیدار نشده، به همین خاطر با اورژانس تماس گرفته بود. او در ادامه با تغییر حرفهایش ادعا کرد، مادرش پایش لیز خورده و در آشپزخانه افتاده و این بلا سرش آمده است. این در حالی بود که گفتههای او با واقعیت همخوانی نداشت و آثار خراش و درگیری روی دستان دختر نوجوان وجود داشت.
این دلایل باعث شد بازپرس جنایی به دختر نوجوان مشکوک شده و به تحقیقات از او ادامه دهد که بعد از 240 دقیقه لب به اعتراف گشود و گفت: مادر و پدرم به خاطر اختلافهایی که داشتند مدام با هم دعوا میکردند و من از این وضع قهر و آشتیها خسته شده بودم. 20 روز قبل همراه پدرم به خانه مادربزرگ پدریام رفتیم تا شاید شرایط زندگی مان بهتر شود و این دعوا ها پایان گیرد، اما دلم برای مادرم تنگ شد و دو روز قبل از جنایت به خانه بازگشتم من و مادرم دوباره با هم درگیر شدیم. به رفت و آمدم، تلفن زدنم، تفریح با دوستانم و چتکردنهایم گیر میداد و از رفتارم ایراد میگرفت. پنجشنبه شب با هم دعوا کرده و با هم گلاویز شده و کارمان به زدوخورد کشیده شد. بعد از پایان دعوا مادرم ناراحت شد که حرفهایش را گوش نمیدهم و به اتاقش رفت تا بخوابد.
دختر نوجوان ادامه داد: اما آن شب نخوابیدم و تا صبح مدام سرم تو گوشیام بود و با دوستانم در واتساپ و تلگرام چت میکردم، ساعت پنج صبح جمعه مادرم وارد اتاق شد و با دیدن آن وضع دوباره غرزدنهایش شروع شد که چرا اینقدر در تلگرام و شبکههای اجتماعی هستم. عصبانی شده بودم، ناگهان چشمانم به سیم شارژر تلفن همراه افتاد و آن را برداشتم. دنبال مادرم رفتم و سیم را دور گردنش انداختم که دست و پا میزد و کشانکشان خودش را سمت آشپز خانه رساند و من آنقدر سیم را دور گردنش کشیدم که چشمانش را بست.
9 ساعت کنار جسد مادرم در آشپزخانه نشسته بودم. تصمیم گرفتم با صحنهسازی راز قتل را پنهان کنم و به اورژانس زنگ زدم و گفتم حال مادرم بد شده و بعد به پدرم زنگ زدم که به خانه بیاید.
با کشف سیم شارژر در خانه، دختر نوجوان به کانون اصلاح و تربیت تهران منتقل و پرونده جنایت در شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران تشکیل شد.
اولیای دم همچنین از همسر مقتول شکایت کرده و مدعی شدهاند احتمال دارد او دختر 14سالهاش را به ارتکاب این جنایت ترغیب کرده باشد.
دیدگاه شما