ظهر جمعه ۱۴ شهریور دختر نوجوانی وحشت زده و گریان با اورژانس تماس گرفت و گفت: «مادرم در آشپزخانه افتاده و بیهوش شده است لطفاً هر چه سریعتر به ما کمک کنید.»
دقایقی بعد وقتی امدادگران اورژانس خود را به خیابان پیروزی و طبقه سوم ساختمان محل زندگی این دختر رساندند در آشپزخانه با زنی ۴۰ ساله روبهرو شدند که روی زمین افتاده بود و نفس نمیکشید. دختر این زن به آنها گفت: من در اتاقم بودم که صدای افتادن مادرم را شنیدم وقتی بالای سرش رسیدم بیهوش بود خیلی ترسیدم و با اورژانس تماس گرفتم.
اما امدادگران دریافتند زن جوان جان باخته است و آثار کبودی دور گردنش باعث شد تا به موضوع مشکوک شده و به پلیس خبر دهند. بدین ترتیب دقایقی بعد مأموران کلانتری ۱۲۱ سلیمانیه در محل حاضر شده و با توجه به مشکوک بودن مرگ زن جوان بلافاصله به بازپرس کشیک ویژه قتل خبر دادند. حدود ساعت ۳ و نیم بعد از ظهر بود که بازپرس مصطفی واحدی از شعبه یازدهم دادسرای جنایی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شدند. نخستین بررسیها نشان میداد که حدود ۹ ساعت از مرگ این زن گذشته و اظهارات دخترش مبنی بر اینکه حدود ساعت ۲ ظهر این اتفاق رخ داده، صحیح نیست. از طرفی وجود شیارهایی روی گردن زن جوان و آثار خفگی او فرضیه ارتکاب قتل را پررنگ کرد.
دختر مقتول اما در تحقیقات گفت: دیشب با مادرم درگیری لفظی پیدا کردم و حتی کار به درگیری فیزیکی کشید اما آشتی کردیم و مادرم یک قرص خورد و خوابید. صبح که بیدار شدم مادرم هنوز خواب بود نزدیک ظهر بیدار شد و به آشپزخانه رفت تا آب بخورد که روی زمین افتاد و از هوش رفت.
در حالی که صحبتهای دختر ۱۴ ساله با تناقضهایی همراه بود پدر وی که با اطلاع دخترش خود را به خانه رسانده بود به تیم تحقیق گفت: من و همسرم حدود ۲۰ سال قبل ازدواج کردیم اما سالهاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی میکردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من میآید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم رفتم. دیگر خبری از آنها نداشتم تا امروز ظهر که دخترم زنگ زد و گفت حال مادرش بد شده و زمین خورده است.
در ادامه تحقیقات، صحت اظهارات مرد جوان تأیید و مشخص شد وی در زمان قتل آنجا نبوده است با این حال تیم جنایی برای حل معمای قتل زن جوان همچنان به دنبال متهم این پرونده بود. از آنجا که در زمان وقوع جنایت غیر از دختر ۱۴ ساله مقتول کسی در خانه نبوده بازپرس واحدی دستور بازداشت دختر نوجوان را صادر کرد و سرانجام پس از ۴ ساعت بازجویی دختر
۱۴ ساله لب به اعتراف گشود و راز قتل هولناک مادرش را فاش کرد.
سحر که گریه امانش را بریده بود گفت: مادرم همیشه به من اعتراض و سرزنشم میکرد که چرا آنقدر سرم در گوشی تلفن همراه است و همه وقتم را در فضای مجازی و صحبت کردن و چت کردن میگذرانم. همیشه به من میگفت تو معتادی و به تلفن همراه اعتیاد داری اگر گوشی را از تو بگیرند نمیتوانی زندگی کنی. حرفهایش خیلی آزارم میداد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و میخواست خانه را ترک کند به او گفتم که همراهش میروم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم فقط چند ساعت خوب بودیم چون مادرم دوباره شروع به اعتراض کرد و گفت که من معتاد تلفن همراه هستم. سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. حتی کتک کاری کردیم و هر دو با ناراحتی خوابیدیم. حدود ساعت ۵ صبح بود که برایم پیام آمد و بیدار شدم بعد دیگر خوابم نبرد با گوشی سرگرم بودم که مادرم وارد اتاق شد و با دیدن گوشی تلفن در دستانم شروع به داد و بیداد کرد. من که خیلی عصبی بودم دوباره با او درگیر شدم و سیم شارژر تلفن همراه را دور گردنش انداختم و کشیدم. مادرم مدام تقلا میکرد و میخواست خودش را نجات دهد اما انگار روح شیطانی در بدنم نفوذ کرده بود و به من دستور میداد سیم را با تمام قدرتم دور گردنش میفشردم تا اینکه از حال رفت و روی زمین افتاد. با دیدن مادرم در آن وضعیت انگار تازه به خودم آمده بودم. پشیمان شدم، گریه کردم و خواستم کمکش کنم اما فایدهای نداشت و مادرم مرده بود. آنقدر گریه کردم و به خودم لعنت فرستادم که چرا مادرم را با دستان خودم و به خاطر هیچ کشتهام. چند ساعت فکر کردم تا اینکه تصمیم گرفتم به اورژانس زنگ بزنم و دروغ بگویم اما خیلی زود واقعیت برملا شد.
بدین ترتیب پس از اعترافات تلخ دختر نوجوان به قتل مادرش، وی با قرار بازداشت در اختیار بازپرس دادسرای اطفال قرار گرفت تا به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شود.
دیدگاه شما