آرزو افشار بازیگر زن ایرانی متولد 29 مرداد 1357 در تهران می باشد.
تحصیلات وی لیسانس بازیگری و فوق لیسانس کارگردانی از دانشکده هنر و معماری مدرس دانشگاه می باشد …
آرزو افشار نیز مجرد می باشد.
آرزو افشار کار در فیلمهای سینمایی کمکم کن، همکلاس، ماه وش، رسوایی در کارنامه خود دارد.
وی همچنین در سریالهای شب زدگان، آژانس دوستی، روزهای به یاد ماندنی، جاده های انتظار, آوای باران حضور داشته است.
همچنین نیز در تله فیلمهای شب گمشده، دست راست، سرشاخ، دنیایی بهتر به ایفای نقش پرداخته است.
چه شد که بازیگر شدم
من تک فرزند خانواده هستم، در دوره کودکی و نوجوانی بسیار پرتحرک بودم و مادرم مرا برای آموزش بسیاری از فنون مثل خیاطی، گلدوزی، ژیمناستیک، نقاشی و… به کلاس های مختلف فرستاد و از آنجا که حس شاگر اولی در من تقویت شده بود، سعی کردم در تمام کلاس ها جزو بهترین ها باشم، اما دغدغه ام بیشتر ورزش فوتبال بود. آرزو داشتم روزی جراح قلب بشوم و اگر می شد به گذشته برگردم، حتماً پزشکی می خواندم و جراح قلب می شدم.
البته خیلی ها می گویند امروز هم اگر بخواهم، هنوز دیر نشده و می توانم در کنکور پزشکی شرکت کنم و حتی می گویند خیلی عالی است که یک بازیگر جراح قلب داشته باشیم. اما الان دیگر آن آرزو کمرنگ شده، اما در عوض همین امسال قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترای کارگردانی را دارم. در مورد اینکه چرا به رشته بازیگری علاقمند شدم باید بگویم در آن سال ها کمند امیرسلیمانی که در شیفت بعدازظهر مدرسه ما درس می خواند، در فیلم سینمایی «ترنج» بازی کرده بود که خیلی هم گل کرد و به واسطه توجه ویژه ای که دانش آموزان، مسئولان مدرسه و مردم نسبت به او نشان می دادند، من هم علاقند شدم تا راه او را دنبال کنم به همین دلیل بعد از پایان دوره دبیرستان تصمیم گرفتم تحصیلاتم در رشته بازیگری را دنبال کنم که خوشبختانه شرایط ادامه تحصیلم فراهمه شد و ضمن تحصیل در دانشگاه در چند آموزشگاه معتبر هم که زیر نظر اساتید خوب بازیگری اداره می شد با الفبای بازیگری و کارگردانی آشنا شدم.
بازیگران مورد علاقه من در سال های نوجوانی زنده یاد خسرو شکیبایی، امین تارخ و فریماه فرجامی بودند و هنوز هم معتقدم فرجامی یکی از بهترین بازیگران زن سینمای کشور بود. معیار من در انتخاب نقش، قصه خوب با کارگردانی موفق است که اثری موفق را به ثبت می رساند و بیشتر مایلم در کارهای خوب کارگردانان کار بلد ژانرهایی را که تاکنون تجربه نکرده ام، تجربه کنم. خدا را شکر از موقعیت فعلی خودم راضی هستم چون راهم را جهت دار دنبال کرده ام.
ماجرای قبول کردن حضانت دختری به نام پارمیدا به عنوان اولین زن مجرد
وقتی فهمید فرزند خوانده است
در زندگی با وجود موانع فراوان همیشه پرتلاش ظاهر شدهاند. خیلی دیر متوجه شدم یک فرزندخوانده هستم و میتوانم بگویم این تنها وقتی بود که چندین سال، زمان را برایم متوقف کرد. از کار و ادامه تحصیلم دست کشیدم و خیلی به من سخت گذشت. بالاخره با این مساله کنار آمدم. از همان زمان کودکان بیسرپرست و بدسرپرست دغدغه جدی زندگی من شدند.
بعد از بازی در سریال آوای باران و شناخته شدنم به عنوان یک بازیگر، در سختترین شرایط زندگیام، تصمیم گرفتم صادقانه مساله فرزندخوانده بودن خودم را در جامعه عنوان کنم؛ چرا که بعضی از رازپوشیها و کتمان کردنها آزارم می داد
من همیشه قدردان زحمات مادرخواندهام هستم که برایم عزیزتر از تمام مادران دنیا بود. ما سالهای زیادی را در کنار هم خوش بودیم و با همه وجود دوست شان داشتم
به عهده گرفتن سرپرستی پارمیدا
تابستان دو سال گذشته در تئاتر شهر چند نفر از مدیران بهزیستی به تماشای تئاتر آمده بودند. از فرصت استفاده و علاقه خودم را به همکاری با سازمان اعلام کردم. توسط دکتر نصیری به شیرخوارگاه آمنه معرفی شدم و شروع به آموزش تئاتر به کودکان کردم. در تاریخ شش شهریور سال ۹۲ در جشن ماهانه شیرخوارگاه، دختری چند ماهه را دیدم که شباهت فوقالعادهای به عکسهای دوران نوزادی من داشت. حس عجیبی در قلبم متولد شد. با همه وجودم عشق را تجربه کردم
من و پارمیدا ماهها و فصلها را در شیرخوارگاه در کنار هم گذراندیم و هر روز به هم وابستهتر میشدیم. من به دلیل مشکلاتی که داشتم، باوجود میل باطنیام موفق به ازدواج نشدم اما خیلی دوست داشتم مادر شوم و البته بعد از دانستن راز زندگیام دوست داشتم فرزندی را پذیرا شوم. با دکتر منتظر شبر، رئیس شعبه خانواده بهزیستی موضوع را مطرح کردم و از طریق ایشان فهمیدم قانونی برای بانوان بالای ۳۵ سال تصویب شده است. من پیگیر این مساله شدم و آنقدر پافشاری کردم که سعادت داشتن دختر نازنینم، پارمیدا، بعد از ۱۶ ماه تلاش پیدرپی نصیبم شد
دیدگاه شما