به گزارش پایگاه خبری نشان :

سلمان فرخنده در سریال «مینو» ایفاگر نقش عماد است؛ جاسوس عراقی که دل به مینو می‌بازد و در میانه انجام ماموریت و دلدادگی سرگشته مانده است.

سلمان فرخنده با ایفای نقش در فیلم «پنجاه قدم آخر» کیومرث پوراحمد شناخته شد. هر چند که پیش از این، بر روی صحنه نمایش فعالیت داشت و می‌نوشت و بازی می‌کرد.

سریال‌ها و فیلم‌های «رهایی»، «بچه مهندس ۲» و «سرگشتگی» از دیگر آثاری هستند که فرخنده ایفای نقش در آن‌ها را تجربه کرده است.

فرخنده که در تیم نویسندگان سریال «مینو» هم حضور داشته، می‌گوید که از ابتدا قرار نبوده او نقش عماد را بازی کند، اما به اصرار امیر پوروزیری ـ کارگردان ـ این اتفاق افتاده است.

او عماد را یک جاسوس و قاتل بی رحم می‌داند که پر از خشم و هیاهو است و می‌خواهد از خودش انتقام بگیرد. این بازیگر تاکید می‌کند که با این حال، عماد را خیلی دوست داشته و از بازی در قالب این کاراکتر بسیار لذت برده و خود را فراموش کرده است. او عماد را به نوعی شبیه کاراکتر «هانیبال لکتر» در فیلم «سکوت بره ها» می‌داند و تاکید می‌کند که بازی در نقش عماد بسیار جذاب بوده است.

سلمان فرخنده که به لحاظ شباهت چهره و صدا با مرحوم خسرو شکیبایی مقایسه می‌شود، این شباهت را در وهله اول یک تهدید می‌داند از لحاظ متهم شدن به تقلید کردن و ادا درآوردن، اما در عین حال اظهار خوشحالی می‌کند که با کسی مقایسه می‌شود که تا نوک قله افتخار رفته است.

شبکه آی فیلم این شب‌ها سریال «مینو» را بر روی آنتن خود دارد. سریالی به کارگردانی امیرمهدی پوروزیری که علاوه بر سلمان فرخنده، بازیگران دیگری همچون پروانه معصومی، عباس غزالی، سیاوش طهمورث، محمود پاک نیت، مهدیه نساج، ملیکا عبداللهی، شیوا ابراهیمی و فرزین محدث در آن به ایفای نقش پرداخته اند. به همین مناسبت، گفت و گویی داشته ایم با سلمان فرخنده، بازیگر نقش عماد در این سریال دفاع مقدسی که در ادامه می‌خوانید:

شباهت «عماد» با کاراکتر «هانیبال لکتر» در «سکوت بره ها»

او که یکی از نویسندگان «مینو» هم بوده است درباره بازی در این سریال گفت: از آنجا که کار انتخاب بازیگران سریال «مینو» هم بر عهده من بود، بازیگران زیادی را برای تست دادن دعوت کردیم. برای نقش عماد هم همینطور. در روز‌هایی که از بازیگران دیگر تست گرفته می‌شد خودم بخش‌های مربوط به عماد را در خوانش فیلمنامه اجرا می‌کردم. یک روز امیر پوروزیری گفت که دیگر برای نقش عماد از بازیگران برای تست دعوت نکن، چون هیچ کس مثل خودت نمی‌تواند این نقش را بازی کند.

او درباره شخصیت عماد توضیح داد: عماد از آن کاراکتر‌هایی است که هر بازیگری دوست دارد نقشش را بازی کند، چرا که پر از پاساژ‌های حسی و فراز و فرود‌های فراوان است. کاراکتری مجزا باید برایش ساخته شود، تا جایی که خود بازیگر یک جا‌هایی فراموش می‌شود. با این نقش می‌توان حال خوشی داشت. عماد یک جاسوس و قاتل بی رحم است که حالا عاشق شده و وقتی عاشق می‌شود می‌خواهد تمام ماموریت‌ها و وظایف خویش را کنار بگذارد و نظرش و نگاهش به زندگی و کاری که انجام می‌دهد عوض می‌شود. عماد یک جور‌هایی شبیه کاراکتر «هانیبال لکتر» در فیلم «سکوت بره ها» است که خیلی جذاب به نظر می‌رسد. البته با قواعدی که ما داریم نمی‌توان خیلی روی شخصیت‌های این چنینی کار کرد. با این حال، من عماد را خیلی دوست داشتم و از بازی در قالب این کاراکتر بسیار لذت بردم. در هنگام بازی در نقش عماد خودم را فراموش می‌کردم و فکر نمی‌کنم دوباره بتوانم چنین نقش فراز و فرودی را بازی کنم. عماد، هم خالی از عاطفه و خشم است و هم پر از عاطفه و خشم. انتقام خودش را از خودش می‌گیرد.

خوشحالم که با خسرو شکیبایی مقایسه می‌شوم!

از خدا می‌خواهم دوباره نقش‌های منفی خوب به من پیشنهاد شود

این بازیگر و نویسنده در پاسخ به این پرسش که هنگام پذیرفتن نقش منفی عماد نگران کلیشه شدن در نقش منفی بوده است یا نه؟ گفت: نه، هیچ وقت نگران این مسائل نیستم. اساسا مگر خبر داریم که قرار است چه نقش‌های دیگری به ما پیشنهاد می‌شود یا اصلا زنده هستیم یا خیر؟ از خدا می‌خواهم که دوباره نقش‌های منفی خوب به من پیشنهاد شود. یکی از دلایلی که عماد را دوست داشتم خاکستری بودنش بود. دوست ندارم با گریم، متفاوت شوم و نقش منفی بازی کنم؛ یعنی فقط بیرونم تغییر کند و در درون همانی باشم که بودم. برای مثال، کسی در کوچه و خیابان یادش نمی‌آید که بازیگر نقش محمد بن ابوبکر در سریال «امام علی (ع)» یا دکتر حشمت در سریال «کوچک جنگلی» چه کسی بوده است، چرا که بازیگر آنقدر خوب نقش را بازی و کاراکتر را برجسته کرده که خودش به چشم نمی‌آید. از آن سو، بازیگرانی را هم داریم که اول بازیگر هستند و بعد، کاراکتر. اگر بازیگر نقش را تیپ بازی نکند دیگر نباید نگران باشد که کلیشه شود.

عماد فواد «روز سوم» نیست

او عنوان کرد که به نظرش کاراکتر عماد در کلیت شبیه کاراکتر فواد در «روز سوم» نیست. فرخنده در این زمینه ادامه داد: مثل این است که بگوییم هر کسی که نقش معتاد را بازی کند شبیه کاراکتر «سید» در فیلم «گوزن ها» می‌شود. کاراکتر‌ها ممکن است اشتراکاتی داشته باشند، اما عملکردشان با هم متفاوت است. فواد هم یک جاسوس عراقی بود که در خرمشهر زندگی می‌کرد و بعد‌ها به ارتش عراق ملحق شده بود. کاراکتر عماد، اما با فواد متفاوت است. او از سال ۱۳۵۲ و در شهر شیراز برای عراق جاسوسی می‌کرده است. ما موقع نوشتن اصلاً به این موضوع فکر نکردیم که عماد شبیه فواد روز سوم هست یا نه. ضمن اینکه فکر می‌کنم کاراکتر فواد را حامد بهداد خیلی خوب درآورده است. باید ساختار اثر را در نظر گرفت و سازنده اش را. به نظرم بهداد یکی از بهترین و عجیب‌ترین بازی هایش را در روز سوم ارائه کرده و کاراکتر فواد را بی‌نظیر درآورده است. فکر نمی‌کنم خود کاراکتر فواد در فیلمنامه این قدر برجسته بوده باشد. لحظات ساخته شدن با نوشتن خیلی متفاوت است. گاهی بازیگر از خود ارزش افزوده به نقش می‌دهد. نه تنها کاراکتر‌های فواد و عماد با هم متفاوت هستند که حتی نوع بازی‌ها هم خیلی تفاوت دارد.

حکایت بازیگری که به خسرو شکیبایی بال پرواز داد

فرصت ندارم سریال تماشا کنم

او درباره نقش ساره که به عنوان همسر عماد در سریال حضور دارد، توضیح داد: ساره همسر سابق عماد است و در سیستم جاسوسی، نقش همسر او را بازی می‌کند. یعنی، همسر واقعی او نیست. ساره به دلیل سیستم جاسوسی و امنیتی نقش همسر عماد را بازی می‌کرده که در ادامه به هم علاقه‌مند شده و یک زندگی را تشکیل داده اند. در قصه هم می‌بینید که ساره در جایی از عماد کنده و رفته است. این‌ها قرار بود در سری دوم سریال مشخص شود که متاسفانه به دلیل برخی از سهل انگاری‌ها میسر نشد. ساره و عماد از هم جدا شده بودند و حالا، ساره به خاطر ماموریت بازگشته است، آن هم غیرموجه و طلبکارانه.

فرخنده به گفته خودش این روز‌ها که سریال «مینو» در حال پخش است، چون مشغول نوشتن است زیاد فرصت تماشای سریال را ندارد، اما گهگاهی اگر فرصت کند سریال را می‌بیند. او درباره فعالیت‌های اخیرش توضیح داد: یک مجموعه را ضبط می‌کنم شامل خوانش قطعات عاشقانه نمایشنامه‌های مختلف تحت عنوان «عاشقانه خوانی». کمی هم می‌نویسم. مستند هم کار می‌کنم.

دشواری‌های خسرو شکیبایی بودن!

این بازیگر که توسط برخی به خسرو شکیبایی تشبیه شده است در این زمینه گفت: به نظرم شبیه بودن فقط به معنای صدا و تصویر نیست، رفتار و منش هم دخیل است. کسانی که برای مرتبه اول گفتند احتمالاً به خاطر صدایم بوده است. من هم در تئاتر تمرین بیان کرده ام. خوشحالم که با خسرو شکیبایی به عنوان یکی از بهترین و نوستالژیک‌ترین بازیگران ایرانی که تا قرن‌ها می‌توان به حضورش افتخار کرد مقایسه شوم.

فرخنده این شباهت را یک تهدید به لحاظ متهم شدن به تقلید کردن و ادا درآوردن دانست و افزود: همه دوست دارند قضاوت کنند و حرف بزنند. یک چیزی بگویند که یعنی ما بهتر می‌فهمیم. از دیگر سو، این شباهت یک فرصت هم محسوب می‌شود؛ به شرطی که از این فرصت چگونه استفاده کنی. اگر خود را شبیه کنی و از آن طریق پول دربیاوری و بپذیری از خودت چیزی نداری، می‌شود فرصت طلبی. اما اگر از این شباهت در دلم استفاده کنم نه در بازی ام که نگویند شبیه خسرو شکیبایی هستی، می‌تواند مفید هم باشد.

او دور بودن از کلیشه و دور کردن ذهن مخاطب از خسرو شکیبایی بودن را کار سختی دانست و عنوان کرد: خوشحالم از اینکه با کسی مقایسه می‌شوم که تا نوک قله افتخار رفته است. در خسرو شکیبایی هم بازیگر را می‌دیدی و هم نقش را. مثل مرادبیگ در سریال «روزی روزگاری» که می‌ماندی مرادبیگ است یا خسرو، یا بازی در فیلم «هامون» و نقش حمید هامون یا حتی در سریال «خانه سبز» و کاراکتر رضا صباحی یا بازی اش در «مدرس» که شاهکار عجیب و غریبی است. یادت می‌رود این مدرس است یا خسرو. شکیبایی مرز‌ها را می‌شکافت. غایت بازیگری هم این است که هم خود بازیگر برای مخاطب باورپذیر باشد و هم نقشش.

فرخنده درباره بازخورد‌های مخاطبان از سریال «مینو» گفت: بازخورد‌ها خوب بود. الان هم که در حال پخش از آی فیلم است بازخورد‌های خوبی می‌گیرم. در زمان نمایش اولیه «مینو»، همزمان سریال «بچه مهندس ۲» هم با بازی من پخش می‌شد. برای برخی از بازیگران شاید اتفاق خوشایندی باشد، اما من دوست نداشتم تلاش‌های دو ساله ام در عرض یک ماه و همزمان به نمایش درآید. یک مقایسه را هم برای مخاطب به دنبال داشت.

دستمزد‌های آنچنانی نگرفتیم

او در پایان گفت: سریال «مینو» را مردم دوست داشتند، چرا که یک زیبایی تلخ از جنگ داشت. از کلیشه‌ها دور بودیم و تلخی‌ها را به زیبایی به نمایش گذاشتیم. برای سریال مینو خیلی زحمت کشیده شد. چه در جلوی دوربین و چه در پشت صحنه همه کار کردیم. در صد متر، یک کلانشهر را بازسازی کردیم. خیلی‌ها فکر می‌کنند با توجه به اینکه سریال را سازمان اوج تهیه کرده دستمزد‌های آنچنانی گرفته ایم در حالی که اصلاً این گونه نبود. امیر پوروزیری هم به عنوان کارگردان خیلی زحمت کشید و تعجب می‌کنم که چرا فصل دوم «مینو» را نساخت، در حالی که تمام مقدماتش آماده بود و خبرش هم اعلام شد.

ایسنا