مرز میان همدان و قزوین که لرزید و ساختمانهای شهر آوج تکان خورد، وقتی مردم وحشتزده ساعت ۳ و ۴ دقیقه عصر از هیبت لرزههای زمین از جا پریدند و دنبال جانپناه گشتند، وقتی زیرنویس شبکه خبر نوشت که زمین در عمق ۱۰ کیلومتری با قدرت ۴/۵ ریشتر لرزیده است، وقتی این اتفاق به طرز مرموزی سنجاق شد به لرزش زمین در بهاباد یزد و خبرنگارها نوشتند ساعت یک و ۴ دقیقه بامداد مردمِ سراسیمه این شهر که لرزشی ۲/۵ ریشتری خواب شبشان را آشفته کرده، هجوم آوردهاند به خیابانها و کوچهها، عدهای لب گزیدند کهای وای دوباره پاییز شد و رسم زمین آغاز؛ رسمش برای لرزیدن و زلزله بهراهانداختن و کشتن و آواره کردن مردم. به فاصله سه روز از هم، به فاصله کوتاه سوم تا ششم آبان، این زمینلرزهها فکرها را مشوش کرد. گرچه هیچکدام از این زلزلهها خسارت مالی قابلتوجه و خوشبختانه آسیب جانی نداشت، ولی توانست ذهنهای مملو از فکر و خیال کرونای مردم ما را یکبار دیگر معطوف زلزله کند، زلزلههایی که حسمان به ما میگوید با شروع روزهای سرد سال قویتر از روزهای گرم میجنبند و به جان فلات ایران میافتند.
سوم آبان که مرز میان قزوین و همدان لرزید و آوج کانون زلزله معرفی شد در فواصلی دورتر، پلسفید مازندران، شهمیرزاد سمنان، سلطانآباد خراسانرضوی و تخت هرمزگان هم لرزید و این شد سندی دیگر برای عدهای که نتیجه بگیرند، چون پاییز رسیده، قطار زلزلههای ایران هم دوباره به راه افتاده است.
چشم ملت ترسیده است. زلزله مهیب ۷/۳ ریشتری کرمانشاه که کانونش در نزدیکیهای ازگله بود و خاک سرپل ذهاب و اسلام آبادغرب و کرند و قصرشیرین و ثلاث باباجانی را به توبره کشید در یکی از روزهای سرد آبان ۹۶ اتفاق افتاد. زلزله ۶/۶ ریشتری بم که جمعه پنجم دی ۸۲ شهر و ارگ عظیم بم را مثل پنبه حلاجیشده زد هم مصادف بود با سرمای هوا، ولی آیا حق با مردم است و میان تغییر فصلها و وقوع زلزلههای شدید رابطه معناداری وجود دارد یا این فقط تصور ماست که دانستههایمان از زلزله و رفتار زمین فقط محدود است به تجربههای اندک مان و حسی که از زلزلههای بزرگ در روح و جانمان میماند؟
سرما مقصر نیست
چهار فصل سال چیزی نیست جز تغییر محور گردش زمین به دور خورشید نسبت به استوا. این تغییر، طول روزها و شدت تابش و دمای فصلها را تغییر میدهد و چهارفصل زیبا و رنگارنگ را برای ساکنان کرهزمین میسازد، اما این که آیا فصلها دلیلی برای وقوع زلزلههای بیشتر و بزرگتر هستند پاسخش فعلا یک چیز است: خیر.
مهدی زارع، استاد پژوهشکده زلزلهشناسی دلیلاش برای این خیر، آمارهایی است که در هیچ کجای دنیا این ارتباط را تایید نمیکند. او میگوید نه در ایران و در نه در هیچیک از کشورهای دنیا توضیح معنادار آماری برای اثبات وجود ارتباط میان تغییر فصلها و افزایش زمینلرزهها وجود ندارد.
در تایید گفتههای او مسعود مجرب، زلزلهشناس هم به ما میگوید با این که میدانیم اجرام آسمانی روی هم اثر میگذارند و این اثر را که ممکن است باعث وقوع زلزله شود هیچکس رد نمیکند، ولی نمیتوانیم بگوییم با شروع فصلهای پاییز و زمستان زلزلههای بیشتر و بزرگتر رخ میدهد. توضیح او دراینباره این است که دادههای بشر درباره زلزلهها حدود صد سال است که جمعآوری میشود و با این دادههای محدود نمیتوان درباره رفتار زمین که ۴/۵ میلیارد سال عمر دارد قضاوت کرد. از این زلزلهشناس پرسیدیم پس چرا حس بیشتر ما میگوید هوا که سرد میشود لرزههای زمین هم شدت میگیرد و زمین لرزههای بزرگ به وقوع میپیوندد که وی پاسخ داد: زلزلههای بزرگی که تاکنون در روزهای سرد سال اتفاق افتاده خاطرههای تلخی را به جای گذاشته و به علت بغرنجبودن در ذهن مردم باقی مانده. در واقع زلزله همان زلزلهای بوده که در فصول گرم نیز اتفاق افتاده، ولی چون هوا سرد بوده مزید بر علت شده و در خاطرهها مانده.
به تاریخ زلزلههای بزرگ دهههای اخیر کشورمان هم که نگاه کنیم این جملات درست به نظر میرسد. با این که زلزله سال ۹۶ کرمانشاه و زمینلرزه هولناک سال ۸۲ بم هر دو در روزهای سرد سال اتفاق افتاد، ولی در عوض زلزله تاریخی بویینزهرا سال ۴۱ در روز گرم دهم شهریور رخ داد. همچنین زلزله خانمان برانداز ورزقان سال ۹۱ تقریبا در چله تابستان آن سال و ۲۱ مرداد اتفاق افتاد، درست مثل زلزله هولانگیز و ویرانگر رودبار و منجیل سال ۶۹ که روز وقوعش ۳۱ خردادِ توت پزان بود.
زلزله سایهبهسایه میآید
زمین هر لحظه آبستن حادثهای است، فلات ایران هم هر لحظه آبستن زلزلهای؛ زلزله این مونس کریه با ماست چه بخواهیم و چه نخواهیم. سال ۹۸ که تمام شد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی کشورمان نوشت که در این ۳۶۵ روز زمین ایران ۱۱هزار و۴۸۰ بار لرزید که به این ترتیب سهم هر روزمان شد ۳۱ زلزله. این عدد ترسناکی است، اما برای ایرانی که ششمین کشور دنیا به لحاظ وقوع زمینلرزه است و برای سرزمینی که بخش زیادی از وسعتاش در احاطه یکی از بزرگترین کمربندهای لرزهخیزی جهان است چیزعجیب و غریبی نیست.
جای خوشوقتی است که از این همه زلزله، بخش عمدهاش کوچک بوده و تعداد زیادی حتی حس نشده. طبق آمار پژوهشگاه زلزلهشناسی سال ۹۸ در هر ماه به طور میانگین فقط یک زمینلرزه بالای ۴/۵ ریشتر در کشور رخ داده که این هم جای خوشوقتی است.
جدول وقوع زمینلرزهها در کشور از سوم تا ششم آبان امسال را هم که رصد کنیم فقط یک مشت زلزله کمجان را میبینیم که این هم مزید امتنان است. از زلزله ۳/۲ ریشتری نوربهار در قزوین گرفته تا زمین لرزه ۳/۲ ریشتری در فیرورق آذربایجانغربی و زلزله کوخرد استان هرمزگان با بزرگی ۳/۵ ریشتر.
اما این فقط رویخوش زلزلهها در ایران است چرا که رویبد ماجرای زمینلرزهها در ایرانِ ما همان چهره هولناک آوارگیها، زخمیشدنها و مردنها میان آوارهای زلزله است.
مهدی زارع، زلزلهشناس و استاد پژوهشکده زلزلهشناسی کشورمان وقتی به اطلاعاتش درباره زلزلههای بزرگ و احتمال وقوع آنها در ایران رجوع کرد، حقایق تلخی از زبانش جاری شد. او گفت انتظار داریم بهطور متوسط هر سال حدود ۲۰ زلزله بزرگتر از ۵ ریشتر در کشورمان رخ دهد، بنابراین نباید از وقوع زلزلههای آوج و بهاباد تعجب کنیم.
زلزله بالای ۵ ریشتر را اگر بخواهیم با مصداق تشریح کنیم همانی است که اردیبهشت امسال مردم تهران تجربهاش کردند، زلزلهای که البته کانون وقوع آن در دماوند بود، ولی بهقدری قدرت داشت که آرامش تهران را نیز بههم ریخت. خاطره تلخ این زلزله هنوز کنج ذهن خیلی از ما چسبیده، ولی مهدی زارع میگوید لااقل تهرانیها باید منتظر زلزلههای شدیدتر از این باشند. او میگوید ۱۰ درصد از تغییر شکل پوسته فلات ایران که مدام درحال وقوع است خودش را به صورت لرزهای نشان میدهد که تعدادی از آنها بالای ۶ ریشتر است.
او توضیح میدهد: زلزلههای با این قدرت را از گسلهایی انتظار داریم که توان لرزهزایی بالایی دارند و طول آنها بیشتر از ۳۰ کیلومتر است که حدود ۱۲۰ مورد از آنها تابهحال شناسایی و مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
اما یک خبر بد، اینکه بخش مهمی از این گسلها از شهرهای بزرگ و پرجمعیت کشورمان میگذرد، مثل گسل شمال تهران، شمال تبریز، جنوب مشهد و گسل اهواز که از وسط شهر میگذرد.
حقیقت تلختر این که وضعیت استان تهران از بقیه وخیمتر است و آنطور که استاد پژوهشگاه زلزلهشناسی میگوید چند گسل با توان لرزهزایی بالای ۶ ریشتر هر لحظه انتظار جنبیدن از آنها میرود. طبق گفتههای زارع، یکی از این گسلها قطعه مرکزی گسل مُشاست که از شمال لواسانات تا شهرستانک امتداد دارد. قطعه غربی گسل شمال تهران هم کاندیدای مهمی برای زلزلهای قوی در تهران است، ضمن این که گسلهای جنوب و مرکزتهران و گسل پردیسان نیز نامزد لرزه خیزیهای قوی هستند.
لطفا این جملهها را با دقت بخوانید و درباره کارهایی که برای مقابله با خرابیهای زلزله در تهران نکردهایم فکر کنید: قطعه مرکزی گسل مشا سکوتی مشکوک دارد و دچار قفلشدگی شده. این وضعیت میتواند نشانهای برای گسیختگی ناگهانی گسل و وقوع زلزله باشد، زلزلهای که حاصل جمعشدن انرژی این گسل برای بیش از هزار سال است.
ماجرای عمق ۱۰ کیلومتر
ما نمیدانیم زلزلهای مهیب ۷/۹ ریشتری که دوم دی ۲۳۵ خورشیدی (مصادف با سال ۸۵۶ میلادی) شهر دامغان را زیرورو کرد و ۲۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت یا زمینلرزهای که سال ۱۲۸۷ با قدرت ویرانگر ۷/۴ ریشتر سیلاخور در جنوب بروجرد را به خرابهای بدل کرد و لقب شدیدترین زلزله در ۱۱۰ سال اخیر ایران را از آن خود کرد در عمق چند کیلومتری زمین رخ دادند، اما میدانیم که خوشبختانه اکثر قریب به اتفاق زمین لرزههایی که درکشورمان رخ میدهد در عمق ۱۰ کیلومتر و بیشتر اتفاق میافتد که بر قدرت تخریب آنها اثر میگذارد.
اما این که چرا عمق ۱۰ کیلومتر در میان زلزلههای کشورمان عدد رایجی است یک توضیح علمی دارد که مسعود مجرب، زلزلهشناس آن را برایمان شرح میدهد. او میگوید: زلزلههای متوسط در ایران عمدتا در گسلهایی رخ میدهد که سطح ضعیف آنها که دچار شکستگی میشود در عمق ۱۰ تا ۲۵ کیلومتری زمین قرار دارد. به گفته این زلزلهشناس، نقطهای که گسلها در آن میشکنند از کشوریبهکشور دیگر و از نقطهایبهنقطه هر کشور فرق دارد به طوری که در ایران مرکزی و البرز در ۱۰ تا ۲۵ کیلومتری زمین این گسست شکل میگیرد، اما در مکران شکستگی در عمق ۶ کیلومتری نیز تجربه شده و این درحالی است که در کشور همسایه افغانستان در مناطق بغلان و بدخشان این اتفاق در عمقهای ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری رخ میدهد.
منبع: روزنامه جام جم
دیدگاه شما