در میان متفکرانِ نامدار عصر ما، کسانی، چون نوام چامسکی، هابر ماس، اسلاوی ژیژک و آلن دوباتن سعی کردهاند پاسخهایی به این پرسش ارائه دهند. پاسخهایی که در قیاس با تاملات فلسفی فیلسوفان اعصار گذشته، به نظر چندان اساسی و عمیق نمینماید و این خود به نوعی شاید از بحران فلسفهورزی در زمانه ما حکایت کند.
درونمایه اصلی حرف همه آنها این است که بشر با ظهور کرونا، به فهم و آگاهی بهتر و بیشتری نسبت به جهل و ناتوانی و محدویت منابع ذهنی خویش نائل میشود. آنها خوش بینانه پیشبینی کردهاند که شاید عقلانیت جدیدی پس از کرونا شکل بگیرد؛ عقلانیتی که سبب گردد بشر از ملیگرایی و نژادپرستی آمیخته با حماقت و تکبر فاصله بگیرد و به اهمیت و ضرورت همدلی و اتحاد واقف شود؛ یعنی به همان معنا و نگاهی برسد که برای مثال سعدی، قرنها پیش به آن رسیده بود و از همین روی، بنیآدم را به رغم تمام اختلافات و تمایزات از یک گوهر دانسته بود.
معالوصف، میتوان پرسید متفکران اخیر، مشخصا از کدام بشر سخن میگویند؟ اگر از معدود جانهای بیدار صرفنظر کنیم؛ کسانی که پیش از این نیز به قدر کفایت، از جهل و ناتوانی ذهن و قوای آدمی آگاه بودهاند و همواره بر جوهر مشترک انسانی تاکید داشتهاند، از سر گذراندن چنین تجربهای چه تاثیر عمده و قابل توجهای بر زندگی عموم انسانها خواهد گذاشت؟ بهویژه چه تاثیری بر روسای دولتها و حکومتها و سیاستمدارانی که سررشتهی اصلی کارها در دست آنهاست خواهد داشت؟ تاثیری که در نهایت، بتوان امیدوار بود که بشر و تنها سکونتگاه خاکی او، آیندهی روشنتری را به دور از رقابتها و منازعاتِ مخرب، تجربه خواهد کرد.
تصور میکنم تاثیری اگر باشد، با توجه به ویژگیهای که از بشر سراغ داریم، از جمله غفلت و نسیان و غرور و زیادهخواهی او، کوتاه و کمبها خواهد بود. به قول مرحوم رضا بابایی:
"تا وقتی که یکایک مردم به اندازۀ نیوتن و زکریای رازی، دانشمند و آگاه نشدهاند؛ تا وقتی که همۀ مردم، همچون سلمان و صُهیب، پارسایی و پرهیزگاری را پیشۀ خود نکردهاند؛ تا وقتی که همۀ شهروندان، به اندازۀ ویکتور هوگو و آلبرت شوایتزر، از احساسات پاک انسانی برخوردار نشدهاند؛ تا وقتی که هر انسانی در هر شهر و روستایی، بیش از ولتر و ژان ژاک روسو، به حقوق دیگران احترام نمیگذارد؛ تا وقتی که نجابت پوریای، ولی و مناعت ابوسعید ابوالخیر و دانایی خیام و صداقت سقراط و دنیاگریزی شبلی، در یکیک ما نیست؛ تا وقتی که همۀ سیاستمداران، گاندی و ماندلا را شرمندۀ خود نکردهاند؛ تا وقتی که جامعه، غرق معنویت و آدمیت و انصاف نشده است؛ تا وقتی که خودخواهی و منفعتجویی، در نهاد بشر است... "؛ آری، تا رسیدن به چنان روزِ همایون و آرزونشانی، توقع بهبود در اوضاع جهان، در اثر کرونا و یا هر بیماری و رویداد دیگری، تمنایی محال و دست نیافتنی خواهد بود.
تابناک باتو
دیدگاه شما