امروز در این مطلب، تصمیم گرفتیم دربارهی یک موضوع جذاب و راههای عجیب و غریب، برای فرار از تنهایی صحبت کنیم. پیشنهاد میکنیم تا انتهای مطلب با ما همراه باشید.
در ژاپن شرکتهایی وجود دارد که در صورت مراجعه به این مراکز، به شما خانواده اجاره میدهند. با یکی از شعب تماس میگیرید و درخواست اجارهی خانواده میکنید. تعداد اعضای خانواده هم میتوانید انتخاب کنید. برای مثال میتوانید یک خانم خانه و یک دخترخانم در نقش بچه سفارش دهید و آنها در اولین فرصت، برای شما ارسال میشوند.
نیویورک تایمز، در یک مقالهی طولانی، با عدهای از افرادی که از خدمات این شرکتها استفاده کردهاند مصاحبه کرده است، که در پَسِ نظرات و صحبتهای آن افراد، نکات جالبی بهدست میآید. یکی از افرادی که با آن مصاحبه کردهاند، نیشیدا نام دارد. از دلایل استفادهی نیشیدا از خدمات این شرکت سوال پرسیدند و او در پاسخ گفت: همسرم فوت کرده و با دخترم بحثمان شده و او مرا ترک کرده است. من هم تنها بودم و این تنهایی باعث افسردگی من شده بود. میخواستم مانند قبل، کسی اطرافم باشد...
نیشیدا میگوید دلتنگ بودم و هوس کرده بودم یک شب مانند گذشته، با همسر و دخترم به رستوران بروم. بههمین دلیل با آن شرکت تماس گرفتم و آنها هم مشخصات مورد نظر را از من پرسیدند و با توجه به مشخصات داده شده، یک زن و یک دختر برایم فرستادند. لازم است بگوییم که، این اجارهها بهصورت ساعتی و یا روزانه است. بعد از اتمام زمان مشخص شده، دیگر نه همسری میماند و نه دختری..
نیشیدا میگوید: «آن زن و دختر که سفارش داده بودم، برای من ارسال شد و ما خانوادگی برای شام به رستوران رفتیم.»
وقتی به رستوران رفتند، آن زن و دختر از او پرسیدند «اخلاق خانوادهات چطور بوده تا ما هم مانند آنها با تو رفتار کنیم؟!» مثل اینکه میخواستند تا جایی که امکان دارد، خانواده را برای او شبیهسازی کنند. نیشیدا هم خصوصیات اخلاقی و رفتاری همسر و دخترش را به آنها میگوید و آنها هم تمام سعیشان را کردهاند که همان فضای خانوادگی قبلی را برای او رقم بزنند و نقش بازی کنند.
این آقا (نیشیدا)، صرفا برای یک رستوران رفتن که تنها نباشد، پولی بابت اجارهی این آدمها داده است. حالا شاید فکر کنید از این آدمهای اجارهای برای پیشبردن یکسری کارهای دیگر استفاده شود، که منکر آنهم نیستیم اما قصد نداریم به آن بپردازیم، اما نویسندهی مقالهی نیویورک تایمز، میگوید عمدتا اجارهی این افراد، بهخاطر تنهایی آدمهاست و صرفا افرادی را که سفارش میدهند به این دلیل است که از تنهایی درآیند.
همین آقای نیشیدا، زمانی که دید آن دونفر توانستند تا حد خوبی ادای زن و دختر قبلیاش را درآورند، پول بیشتری به آنها داده است. همچنین کلید منزلش را به آنها داده و خواسته که قبل از او به خانه بروند، چراغهای خانه را روشن کنند و بوی غذا هم بیاید.
او میگوید آنها آدمهای خوبی بودند و من هم به آنها اجازه دادم و گفتم نیازی نیست زیادی نقش بازی کنند و بهتر است خودشان باشند. جالب است که آن زن از اخلاق شوهرش گله میکرد، و یا آن دختر مشکلات زندگی خودش را بیان میکرده و نیشیدا هم آنها را راهنمایی میکرده.
بعد از نیشیدا که در مقاله سرگذشت بسیار طولانی هم دارد، به سراغ یکی از مدیر عاملهای این شرکتها رفتند و دربارهی شرکت و فعالیتشان صحبت کردند. این مدیر گفته شرکت ما به اسم family romance، حدود ۲۰ پرسنل ثابت دارد و ۱۲۰۰ بازیگر فریلنسر، که با توجه به موقعیتهای مختلف آنها را به هرکسی که نیاز داشته باشد اجاره میدهیم.
مدیر این شرکت میگوید گاهی اوقات، افراد برای پیشبردن کارهایشان آدم اجاره میکنند. برای مثال یکی به شرکت مراجعه میکند و میگوید من پدر ندارم، نیاز دارم کسی نقش پدر را برای من بازی کند، تا بتوانم فلان قرارداد را ببندم. اما عمدتا پرسنل، برای رفع تنهایی و پرکردن اوقات فراغت، اجاره میروند.
برای مراسمهای عروسی، ختم، جشن تولد و هر نوع مراسم دیگری که نیاز به آدم باشد، ما میتوانیم نیرو تهیه کنیم و بهعنوان سرویس به مشتریهایمان اجاره بدهیم. این مدیر میگوید از سال ۲۰۰۹ به بعد، من خودم شخصا حدود ۱۰۰ نقش شوهر را بازی کردم که بعضی از آنها هنوز در حال اجراست!
و در آخر هم از مطلب برداشتی که میشود این است که گویا این کار، جزء یکی از کسب وکارهای پرسود در ژاپن بهشمار میرود!
متنی که خواندید، چکیدهای از یک مقاله با موضوعی خاص بود. نمیدانم شما تا چه اندازه به ابعاد مختلف مسائل ذکر شده فکر کردید، اما من بهعنوان نویسنده، چیزی که بسیار ذهنم را مشغول کرده و برایم جالب بوده، نیاز به خانواده داشتن بود. اصلا قصد ندارم در این مطلب به حرفهای کلیشهای بپردازم، اما نکتهی جالب در این مقاله این بود که، با وجود اینکه همه میدانیم ایرانیها، به نسبت دیگر کشورها چقدر خونگرم و احساساتی هستند (این موضوع را با سفر به کشورهای مختلف کاملا متوجه خواهید شد)، اما بازهم داشتن خانوادهای گرم و صمیمی، از نیازهای عاطفی افراد با هر قوم و ملیتی بهشمار میرود.
آنجا که نیشیدا کلید خانهاش را به آن زن و دختر میدهد تا قبل از او به خانه بروند، چراغ خانهاش را روشن کنند و بوی غذا هم بیاید، خیلی جای بحث دارد.
خانواده، یک نیاز اساسیست که هر فرد آن را در وجود خود حس میکند. شاید خیلی ساده از کنار زنی که از صبح در نبود شوهرش، یا در خانهاست و یا شاغل، اما برای شب خود را به منزل میرساند و بوی غذایش در فضا میپیچد و یا به قول خودمان چراغ خانه را روشن نگه میدارد، بگذریم. اما این چیزی نیست جز عشق و احساس آرامش، و نیازی که هر فرد برای بقا دارد و بهراستی که زندگی بدون عشق چقدر بیمعناست.
شاید این روزها آمار مجرد بودن و تنها زندگی کردن به هردلیلی اعم از اقتصادی و... زیاد شده باشد (اصلا نمیخواهیم تبلیغ ازدواج کردن را بکنیم چون خودمان هم آگاهی کامل از شرایط فعلی داریم)، اما چیزی که من میدانم این تنهایی، زنگ خطریست برای روحیهی افراد جامعه...
امیدوارم شاهد بهبود یافتن شرایط باشیم و الهی که چراغ همهی خانهها روشن باشد!
لطفا نظرات خود را با ما بهاشتراک بگذارید و بگویید تا چه اندازه با این مطلب موافق بودید؟
دیدگاه شما