روز گذشته تصویر مهمان ویژهای که بازیکنان تیم آلومینیوم اراک را قبل از سفر به تهران برای بازی با استقلال بدرقه کرد، مورد توجه رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت.
شاگردان «رسول خطیبی» که قرار است امروز در ورزشگاه آزادی به مصاف استقلال بروند، در تمرین آخرشان یک هوادار ویژه داشتند، پیرزن ۹۰ سالهای که یکی از طرفداران پروپاقرص آلومینیوم اراک است، تیمی که امسال برای اولین بار راهی لیگبرتر شده تا در بالاترین سطح فوتبال کشورمان، حضور داشته باشد و طرفدارانش از دیدن رقابتهای تیمشان با بزرگان فوتبال ایران لذت ببرند.
گفته میشود که این پیرزن ۹۰ ساله که مادر یکی از لیدرهای قدیمی این باشگاه است، در زمان بدرقه و به عنوان آخرین توصیه از آنها خواسته که با روحیه بالایی به تهران سفر و تلاش کنند تا روند شکستناپذیری خود را برای هفتمین بازی پیاپی مقابل استقلال هم ادامه دهند، اما این اولین بار نیست که عشق و علاقه یک مادربزرگ به فوتبال خبرساز میشود.
آخرین بار، تصاویر گریهها و دعای مادر سالخورده عیسی آلکثیر در زمان بازی کردن پسرش در لیگ قهرمانان آسیا بود که نشان داد، فوتبال پیر و جوان نمیشناسد. مادری که شاید اگر پسرش فوتبالیست نمیشد، باز هم به تماشای اتفاقات مستطیل سبز مینشست.
ننه آبی، مادربزرگ کرمانی، خوزستانی و ... نمونههای دیگری از مادربزرگهایی هستند که فوتبال به جزئی جداییناپذیر از زندگیشان تبدیل شده است. عشق و علاقه این بانوان نشان میدهد نتایج تیمهای شهرستانی که در هیاهوی تیمهای تهرانی و متمول دیده نمیشوند چقدر برای مردم شهرشان مهم است.
در گزارش امروز، علاوه بر آشنایی مختصر با این مادربزرگها، با این طرفدار ۹۰ ساله «آلومینیوم اراک» که احتمالا پیرترین هوادار زن در ایران است، گفتوگویی خواهیم داشت.
حافظهای پر از عشق به استقلال
چه کسی؟ ننه آبی
فوتبالیستها وقتی توی زمین بازی میکنند باید حواسشان باشد که حتی کیلومترها آن طرفتر در یک روستای کوچک افرادی هستند که چشم به ساقهای آنها دوختهاند و عاشقانه فوتبال را دنبال میکنند. ننه آبی یکی از همین هواداران دور، اما دوآتشه است.
او به رغم سن بالایش با عشق به تیم محبوبش زندگی میکند. ننه آفتاب معروف به ننه آبی، ۸۵ سال دارد و اهل روستایی در کهگیلویه و بویراحمد است. عشق این زن روستایی به استقلال در حدی است که حتی تمام رنگ و لعاب خانهاش را هم فراگرفته. دیوارها و وسایل ساده خانهاش همه آبی است و پوستر بازیکنان استقلال جایجای خانه دیده میشود.
این خانم باانرژی البته بیش از همه دوستدار فرهاد مجیدی است و معتقد است تا وقتی او بازی میکرد استقلال در اوج بود و استقلال بعد از او مثل قبل نشده است.
تاثیر ننه آبی بر اطرافیانش هم دیده میشود و همه بستگان و خانوادهاش پابهپای او هوادار آبیهای پایتخت هستند. ننه آبی آلبومی قدیمی دارد که در آن عکس تمامی بازیکنان و پیش کسوتان تیم آبی پایتخت به چشم میخورد. این خانم مسن از حافظه بسیار خوبی هم برخوردار است و مشخصات بازیکنان استقلال را در ادوار مختلف از حفظ است.
حافظه ننه آبی امروز پر از عشق به آبیهای پایتخت و بازیکنان این تیم است. بازیکنان استقلال باید بدانند میدان مسابقه آنها فقط در یک مستطیل سبز نیست و امروز آنها دوستدارانی دارند که در آن سوی پایتخت همچنان در سن بالا به انتظار دیدن آنها و بازیهای جوانمردانهشان نشستهاند.
پسر ننه آبی در گفتوگویی از عشق ننه برای دیدن بازیهای استقلال سخن به میان میآورد و میگوید: «مادرشان تمامی بازیهای استقلال را رصد میکند و حتی در برخی از بازیها که استقلال در دربی مغلوب رقیب سنتیاش شده به دلیل بیماری فشارخون، فشارهای زیادی از لحاظ بیماری بر او تحمیل شده است». این مادر بزرگ بازیها را کارشناسی هم میکند و با هیجان و ذوق از اتفاقات بازیها برای اطرافیانش میگوید.
لیدری اعتراضات به باشگاه با پشت خمیده
چه کسی؟ مادربزرگ پرسپولیسی
خرداد سال گذشته بود که هواداران تیم پرسپولیس در اعتراض به مدیریت این تیم و به قول خودشان پراندن برانکو، چند نوبت مقابل دفتر این باشگاه تجمع کردند. در عکسها و فیلمهایی که از این اعتراضات منتشر شد، مادربزرگی دیده میشد که با وجود کهولت سن، ولی قبراق در بین جوانان فریاد اعتراضش را به گوش مسئولان میرساند.
او که ساکن کرج است میگفت: «فقط پرسپولیس! من و بچههایم با همه وجودمون عاشق پرسپولیس هستیم.» این مادربزرگ که به شدت هیجانی شده بود و بین تشویق حاضران با صدای رسا صحبت میکرد، در پاسخ به سوال خبرنگار که خواستهاش را پرسید، گفت: «میخواهیم که مدیران استعفا بدن تا ما ببینیم و بریم. ما میخواهیم که پرسپولیس بارسای ایران بشه. ما برانکو رو میخواهیم و توقع داریم هرسال پرسپولیس قهرمان شود. از کرج فقط به خاطر پرسپولیس اومدیم.»
همان روزها ویدئوی دیگری هم در خبرگزاریها منتشر شد که یک مادربزرگ پرسپولیسی دیگر، با لهجه شیرین اصفهانی درخواست میکرد تا مدیران، برانکو را برای پرسپولیس نگه دارند. همان زمان بود که خبرگزاریها با استناد به این عکس و فیلمها نوشتند: «این سومین روز تجمع پرسپولیسیهاست و این عکس برای هزار روز حرف دارد، اگر در گوش آنها که باید برود... از عمر این پیرزن چقدر مانده؟ چند دلخوشی را از او گرفتید؟ کمرش تا شده، اما آمده که نشان بدهد مسئله فوتبال، مسئله توپ گرد و چمن نیست صرفا!»
بیشتر بخوانید
- سهیل مهدی: سازمان لیگ هیچ گرایشی به تیم خاصی ندارد
از مربیگری تا تدارکات!
چه کسی؟ مادربزرگ خوزستانی
یکی دیگر از مادربزرگهای فوتبالی، «ام لفته» اهوازی ۶۲ ساله است. او که خانهاش را به پاتوق فوتبال دوستان محله تبدیل کرده، طاقچههایش پر از جام و مدال و قاب عکس تیم فوتبال محلهشان در اهواز است.
املفته میگوید: «من به خاطر نوهام که همیشه در کنارم است، فوتبالی شدم.» او در نقش تدارکات تیم هم عمل میکند و برای هر بازی تیمشان وسایل پذیرایی، چای و میوه آماده میکند، اما نقش این مادربزرگ به همین کار محدود نمیشود. او یار دوازدهم تیم فوتبال محله است.
علاوه بر تدارکات، مربیگری و هدایت تیم را هم به عهده دارد و برای بچهها تاکتیک هر بازی را مشخص میکند! حضورش مایه دلگرمی بازیکنان و هواداران است و به گفته آنها، دنیایی از انرژی و روحیه را با خودش برای تیم میبرد که حتی بازی باخته را به برد تبدیل میکند.
به گفته بازیکنان صحبتهایش توان بازیکنان را افزایش میدهد. همین کارهایش باعث شده تا بازیکنان و هواداران تیم به شدت دوستش داشته باشند و از بودنش در کنار تیم انرژی بگیرند و لذت ببرند. کارهای این مادربزرگ فقط به این موارد ختم نمیشود.
او گاهی در نقش داور، خط نگهدار و توپ جمعکن هم ظاهر میشود. از اینها گذشته مسئولیت پزشکی تیم هم به عهده اوست و به وضعیت بازیکنان مصدوم هم رسیدگی میکند! ام لفته خوشحال است که این روزها برخلاف دوران جوانی خودش، خانمها هم میتوانند فوتبال بازی کنند و حسرت میخورد که دیگر پایش توان بازی ندارد.
او میگوید: «تا وقتی زنده هستم در کنار تیم خواهم بود و هر کاری از دستم بربیاید برایشان انجام میدهم.» این مادربزرگ اهوازی که طرفدار علی دایی است، دعا میکند تا بچهها هم مثل دایی موفق شوند.
خواب دیدم که شاهین سقوط کرده است
چه کسی؟ مادربزرگ بوشهری
دی ماه سال ۹۰ بود که برنامه نود در یکی از گزارش هایش در حاشیه اعتراضات هواداران و علاقهمندان تیم شاهین بوشهر به نتایج و عملکرد این تیم، با مادربزرگی گفتگو کرد که با هیجان زیادی میگفت: «ما آبرو داریم داخل بوشهر، شخصیتمان خرد شده با این باختها، آیا این بازی است؟ الان هم آمدم جلوی مربی تیم را بگیرم و به او بگویم که این چه نوع بازی است؟»
او همچنین در پاسخ به سوال خبرنگار درباره عاقبت شاهین که مورد توجه قرار گرفت، گفت: «میره به دسته صفر! با این نوع بازی که نه دفاع بلد است نه حمله، مطمئن باشید این تیم به دستههای پایینتر سقوط خواهد کرد. راستش را بخواهید، خواب دیدم که شاهین به دسته اول سقوط خواهد کرد.» در خور ذکر است که شاهین در همین فصل با ۶ برد از ۳۴ بازی، به لیگ دسته اول سقوط کرد.
هم سریآ میبینم و هم لالیگا!
چه کسی؟ مادربزرگ کرمانی
اگر مامانها و مامان بزرگهای تیپیکال ایرانی متعجباند این فوتبال که ۲۲ نفر دنبال یک توپ میدوند، دیدنش چه جذابیتی دارد، اما یک خانم مسن هم در کرمان زندگی میکند که اتفاقا خیلی خوب راز این دنبال کردن را میفهمد. او که خودش مادربزرگ است بیش از دو دهه است فوتبال را با تمام احساسش دنبال میکند.
حافظه خیلی خوبی از وقایع فوتبال دارد. خیلی خوب میداند که چطور با گلهای سردار آزمون و مهدی طارمی به جام جهانی ۲۰۱۸ صعود کردیم. معتقد است کیروش مربی خوبی بوده و تاکتیک و تکنیک خیلی خوبی در زمان مربیگری او داشتهایم. او البته طرفدار آبیهای پایتخت است و از باخت شش بر یک این تیم برابر العین به عنوان بدترین خاطرهاش از استقلال یاد میکند.
علایق فوتبالی مادربزرگ تنها به فوتبال داخل محدود نمیشود و او فوتبالهای خارجی از لیگ برتر انگلستان گرفته تا لالیگا و سری آ را دنبال میکند.
بازیهای کریستیانو رونالدو و مارسلو را خیلی میپسندد. مارسلو را به اندازه یک تیم، توانمند و قوی میداند. مربیگری زیدان در رئال مادرید را میپسندد و تیم مورد علاقهاش را آرسنال معرفی میکند. آن هم به خاطر چند سال مربیگری آرسن ونگر در این تیم.
فوتبال واقعا هم عجیب است. آیا آرسن ونگر فکرش را هم میکند این سوی دنیا با کیلومترها فاصله، چنین طرفدار باحوصلهای در این سن داشته باشد؟
با منصورخان پورحیدری درباره تاکتیکهای فوتبالی صحبت میکردم
گفتگو با پیرزن ۹۰ سالهای که شبهای قبل از بازیهای تیم «آلومینیوم اراک» به خاطر استرس تا صبح خوابش نمیبرد.
«نواده علیمحمدی هستم، متولد سال ۱۳۰۹ و به قول شما امروزیها، طرفدار ۲ آتشه تیم آلومینیوم اراک»، پیرزن دوستداشتنی و سرزنده اراکی با این مقدمه، بارها و بارها در گفتوگوی کوتاه و تلفنی که با او داشتیم، از علاقهاش به فوتبال و تیم شهرش گفت. شاید باورش سخت باشد، اما در این سن و سال، یکی از اصلیترین تفریحاتش، حضور در سر تمرینات تیم محبوبش و تماشای بازیهای آن است. بازیهایی که اگر به بردن ختم نشود، خنده را برای ساعتها از چهرهاش میرباید. گفتوگوی ما با این پیرزن راکه تصاویرش در حال بدرقه تیم آلومینیوم در شبکههای اجتماعی پربازدید شد، بخوانید.
بازیها را در تلویزیون، تار میبینم
او درباره تماشای بازیهای تیم محبوبش از تلویزیون میگوید: «قدیم که چشمهایم بهتر میدید، تمام بازیهای تیم را از تلویزیون استانی میدیدم، اما الان، چون چشمهایم ضعیف شده، تصویر را خیلی تار میبینم، اما باز هم زمان بازیها به شنیدن صدایش اکتفا میکنم. این روزها، بیشتر سر تمرینات تیم میروم، بازیکنها هم با احترام زیادی پیش من میآیند و من هم به آنها روحیه میدهم و میگویم که برای موفقیت و پیروزیشان هر روز دعا میکنم.»
شب قبل از بازیها خوابم نمیبرد
این طرفدار دو آتشه درباره اینکه آیا در زمان دیدن بازیها استرس هم دارد یا نه، میگوید: «موقع دیدن بازیها، استرس دارم. از شب قبلش خوابم نمیبرد و برای بردن تیممان تا صبح دعا میکنم. تنها خوشی این روزهای من، پیروزی آلومینیوم است و ان شاءا... در بازی برابر استقلال مثل ۷ هفته گذشته، بازی را نمیبازیم و تیم با دست پر از تهران به اراک برخواهد گشت.»
امسال هفتم یا هشتم خواهیم شد
از او میپرسم که به جز آلومینیوم اراک، آیا طرفدار تیم دیگری هم هست یا نه، که اینطور پاسخ میدهد: «من از اول تا آخر عمرم، طرفدار تیم اراک بودم و هستم. میدانید که تیم شهر ما تا امروز خیلی اسم داشته، صنایع اراک، شهرداری و .... الان هم نه فقط من که تمام مردم شهر، آقای خطیبی، مربی تیم را دوست دارند و امیدوارند که این تیم، نتایج خوبی کسب کند. اگر اتفاق خاصی برای تیم ما نیفتد، در پایان لیگ امسال، هفتم یا هشتم خواهیم شد که برای اولین فصل حضورمان در لیگبرتر، پایان خوبی خواهد بود.»
منصورخان به خانه ما میآمد
درباره خاطرهانگیزترین بازی تیم شهرش میپرسم که به آشناییاش با منصورخان پورحیدری ختم میشود و میگوید: «خاطرهانگیزترین بازیهای تیم اراک، یکی صعودمان به لیگبرتر بود و دیگری یک بازی دوستانه با استقلال بود که آن زمان منصورخان پورحیدری در قید حیات بود. آن بازی را ۲ بر صفر باختیم، اما تیممان خیلی خوب بازی کرد و بعدش ناراحت نشدم. منصورخان پورحیدری، زمانی که مدیر فنی تیم اراک بود، زیاد به خانه ما میآمد و من با او درباره تیم، نقاط ضعف و قوتش و ... صحبت میکردم. در ضمن او عاشق آبگوشت بود و هر وقت میآمد خانهمان، من و بچههایم با او، دورهمی آبگوشت میخوردیم که خاطراتش از یادم نمیرود. خدا رحمتش کند این مرد دوستداشتنی و خاکی را. من عاشق آقای عابدزاده هم هستم.»
عروسم باید فوتبالی باشد
این مادر البته گلایهای هم از مسئولان باشگاه دارد که میگوید: «چون من فوتبالی هستم، همه دختر و پسرهایم هم فوتبالی شدند و یکی از پسرهایم به نام «اصغر عابدزاده» لیدر باشگاه اراک هم بوده است. او به خاطر اینکه تیم لیگبرتر نرفته بود، تصمیم به ازدواج نداشت، اما الان میخواهد زن بگیرد.
میخواهم برای او یک زن اهل تماشای فوتبال بگیرم. راستی، اگر دوست داشتید این گلایهام را هم چاپ کنید. پسر من تا سال پیش لیدر تیم اراک بود و خیلی برای تیم زحمت کشید، اما در فصل جاری از طرف باشگاه به خانه ما نیامدند، به ما احترام نگذاشتند، البته اشکال ندارد، چون ما به عشق تیممان این کارها را کردیم.»
دیدگاه شما