رکنا : نگهداری سگ در خانه، زوج جوان تهرانی را راهی دادگاه خانواده کرد.
حمله سگ به زن تهرانی او را تا پای طلاق و جدایی کشاند.
ورود سگ خانگی به خانه لادن و سیروان دردسر بزرگی ایجاد کرد؛ دردسری که زندگی مشترک این زوج را تحت تاثیر قرار داد و آنها را تا پای طلاق کشاند. وقتی این سگ به لادن حمله و او را زخمی کرد، این زوج پایشان به دادگاه خانواده باز شد.
لادن زمانی که مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره ماجرای زندگیاش گفت: چهار سال است با سیروان زندگی میکنم. در این مدت او هرازگاهی میگفت میخواهد سگ بخرد. همیشه هم مخالفت میکردم. چون دوست نداشتم حیوان خانگی داشتهباشم. با این حال او حرف خودش را میزد و میگفت یک روز اینکار را انجام میدهم. هربار که این حرف را میزد به او میگفتم هر وقت سگ به این خانه آمد، من از اینجا میروم.
طلاق به خاطر حمله سگ به زن تهرانی
با این حال سیروان مرتب در مورد سگ میگفت. تا اینکه بالاخره کار خودش را کرد. او یک سگ خرید و به آپارتمان آورد. اما چه سگی! یک سگ وحشی که اهلی نبود. اصلا به درد زندگی در آپارتمان نمیخورد. به او گفتم حداقل این سگ را عوض کن و یک سگ کوچک بخر. ولی باز هم حرف مرا گوش نکرد. تا اینکه چند روز پیش وقتی به خانه آمدم، قلاده سگ باز بود و به سمت من حمله کرد. تا به خودم آمدم مرا گاز گرفت. از آنجا که هیچوقت اجازه ندادم به من نزدیک شود، برای همین به سمتم حمله کرد. من آن شب راهی بیمارستان شدم اما ماجرا به همینجا ختم نشد.
سیروان باز هم حاضر نشد اشتباهش را بپذیرد. میگفت تو با این سگ بد رفتاری کردی برای همین او به تو حمله کردهاست. وقتی این حرفها را شنیدم، خیلی تعجب کردم. شوکه شدم و باور نمیکردم او باز هم کوتاه نیاید و حرف خودش را بزند و یک سگ را به من ترجیح بدهد. آن سگ مرا مجروح کرد اما باز هم شوهرم از آن سگ دفاع کرد. او سگ را به من ترجیح داد. برای همین من هم دیگر نمیخواهم او را ببینم و تصمیم گرفتهام برای همیشه از او جدا شوم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی این زن به یک سگ هم حسادت میکند. من همیشه آرزو داشتم یک سگ خانگی داشته باشم. اما لادن همیشه غر میزد. من هم سعی میکردم به او احترام بگذارم. بعد از چهار سال بالاخره او راضی شد من یک سگ بگیرم. ولی باز هم غر زد که چرا این رنگی خریدی. چرا از این نژاد سگ خریدی. باز هم چیزی نگفتم. تا اینکه یک روز سگم به سمتش رفت.
لادن هم شروع کرد به فریاد زدن. همین باعث شد زخمی شود. آن هم یک زخم بسیار سطحی. از آن لحظه فقط دارد فریاد میزند و داد و دعوا به راه میاندازد. حاضر نیست لحظهای کوتاه بیاید. مرتب میگوید همه چیز تقصیر من است. میخواهد مرا تنبیه کند. او خودش راضی شد سگ بگیرم. ولی به دنبال بهانه میگشت که دعوا به راه بیندازد و این سگ را از خانه بیرون کنم. در آخر هم گفت دیگر حاضر نیست در کنار من زندگی کند. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن زندگی کنم. او به خاطر یک سگ زندگیمان را نابود کرد.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد
دیدگاه شما