بسیاری از بزرگان شیعه در دوران های مختلف تاریخ در پیاده روی اربعین مشارکت داشته و به این امر تشویق کرده اند.
در دوران اخیر نیز بیوت بسیاری از مراجع در راهپیمایی اربعین مشارکت داشته و بر این امر استمرار دارند.
از جمله مرحوم آیتالله سیدمحمد سعید حکیم شخصا در پیاده روی اربعین مشارکت کرده و بر این برنامه تشویق و اهتمام داشتند.
آیت الله غروی یکی از تاریخ شناسان اسلامی نیز دربیان نحوه شکل گیریی پیاده روی اربعین در قرون پیشین چنین بیان کرده است:
تا اواسط قرن ۸ هجری یعنی بعد از اینکه مرحوم علامه حلّی در سال ۷۲۶ هجری و در شهر حله عراق فوت کردند، حوزه شیعه در حله بود و آقازاده ایشان، پیکر مرحوم علامه حلی را ظاهراً به وصیت علامه از حله به جوار مرقد امیرالمومنین در نجف اشرف منتقل کردند و همان جا ماندند و عملاً به تدریج طلاب شیعه در حوزه حله منتقل به نجف شدند (این تاریخ انتقال حوزه شیعه از حله به نجف اشرف است) آنچه بنا بر مشهور سر زبان های حوزوی معمول بود و روایت می شد، این است که بعد از مرحوم شیخ طوسی اولین مدرسه دینی علمی که در نجف ساخته شده، مدرسه سلیمیه است که در بازار نزدیک حرم امام علی(ع) وجود دارد و هنوز هم شناخته شده است و ایشان اولین کسی هستند که به اضافه تعطیلی روز جمعه، روز پنجشنبه را نیز تعطیل کردند.
وی ادامه داد: آب فرات از کوفه می گذشت، اما بین رودخانه نسبتاً بزرگ فرات کوفه تا نجف اشرف حدود ۱۰ کیلومتر فاصله وجود داشت لذا روزهای پنجشنبه را نیز تعطیل کردند تا بتوانند برای دریافت و آوردن آب از کوفه به نجف برسند و کارهای شخصی خود را انجام دهند، ایشان همگان را تشویق می کردند تا شبهای جمعه خودشان را به زیارت مخصوصه شبهای جمعه امام حسین(ع) برسانند؛ از آن پس بود که برای هر زیارت مخصوصهای، سه تا چهار روز قبل از آن زیارت مخصوصه، حوزه را تعطیل می کردند تا طلاب جوان هر چند نفری با یکی از اساتید خود توافق کنند و خود را به کربلا می رسانند، پیادهروی از نجف به کربلا اینچنین شروع شد و البته برای زیارت مخصوصه بود چون در زیارت غیرمخصوصه مگر فرادی انگیزه پیدا کنند و بروند وگرنه آنچه به طور دسته جمعی در زیارات مخصوصه از جمله زیارت اربعین عمل می شده و تا حدود ۵۰ سال پیش این پیاده روی اختصاص به طلاب حوزه داشت و عملاً هم طلاب عجم یعنی ایرانیان مقیم نجف این کار را انجام می دادند.
پیاده روی طلاب ایرانیان مقیم نجف
استاد برجسته تاریخ اسلام گفت: زمانی که ما در نجف بودیم یادمان نیست که طلاب عرب حوزه نجف، برای زیارت امام حسین(ع) پیاده راهی شوند، اگر هم بود یک یا دو نفر بودند و در واقع حضور چشمگیری نداشتند و عمده حرکت چشمگیر برای طلاب ایرانیان مقیم نجف بود. یکی از آقایان علمای کربلا به نام آیتالله حاج شیخ محمدحسین سیبویه یزدی برای ادامه تحصیل و مخصوصاً بحث مرحوم آیت الله خویی از کربلا به نجف منتقل شده بود. ایشان چون متولد کربلا بودند عربی را می دانستند (گرچه به لهجه فارسی عربی صحبت می کردند) و برای شب های ماه مبارک رمضان در مسجد شیخ طوسی منبر می رفتند و جمعیت زیادی در مسجد شیخ طوسی جمع می شد و ایشان با افراد مربوط به خودشان و بیشتر آقازاده هایشان که معمم شده بودند، به همان روش طلاب حوزه از نجف به کربلا مشرف می شدند و کم کم از همان افراد اصحاب مجلس ایشان از آنهایی که یا عرب بودند یا عرب های ایرانی تبار بودند، به تدریج همراه مرحوم سیبویه به کربلا مشرف می شدند، بار اول ۱۰ تا ۲۰ نفر بودند و بار دوم به ۳۰ تا ۴۰ نفر رسیدند و به مرور جمعیت زیاد شد تا زمان احمد حسن البکر رییس جمهور بعثی عراق که معاون او صدام حسین بود و عمده کار حسن البکر را انجام می داد؛ صدام از این پیاده روی جلوگیری کرد و این مساله بیشتر موجب انگیزه مردم شیعه نجف اشرف برای عنایت بیشتر به پیاده روی شد، اما یک تا دو سال که ادامه دادند بعثی ها شدیداً برخورد و جلوگیری کردند لذا بعد از سقوط صدام این سنت مخصوصاً در میان غیر اهل علم از سر گرفته شد.
اولین موکب در مسیر زائرین اربعین
او یادآور شد: یک نفر از اهل علم به نام آقای سیدحمید طیب حسینی همدانی الاصل، که آقازاده مرحوم آقا سید محمود طیب حسینی است که او آقازاده مرحوم حجت الاسلام سیدحسین همدانی که از اصحاب مرحوم آیت الله شاهرودی بود و چند کتابی هم نوشته است، پدر ایشان ملتزم چراغانی نجف در جشن های میلاد امام حسین(ع) بود، بعد از فوت آیت الله حکیم بعثی ها پدر ایشان آقا سیدمحمود را اعدام کردند و آقازاده ایشان هم در شرف اعدام بود که به صورت معجزه آسایی نجات پیدا کرد و ایشان بعد از سقوط صدام این مسئولیت را به عهده گرفت که حرکت پیاده روی از نجف به کربلا را راه بیاندازد؛ بار اول چند تریلی هم کرایه کرد و چند تنور نان روی این تریلی ها گذاشت و کارگر شاطر نانوا استخدام کرد که اینان تنها نان می پختند و در بین راه به پیاده روان می دادند و کم کم این موکب ها تأسیس شد. بعد از سقوط صدام، نخست وزیر آن زمان آقای جعفری بود و ایشان هم به این برنامه کمک کرد و خرج بسیاری از این مواکب را برعهده گرفت.
البته حرکتی که بیشتر این مساله را رواج داد، این بود که می خواستند موقعیت مرحوم آیت الله سیدمحمد باقر حکیم را در میان شیعیان عراق به اثبات عملی برسانند لذا در زمان نزدیک به اربعین حسینی ایشان را از بصره به عراق راه انداختند و جمعیت بسیاری شهر به شهر از ایشان استقبال می کردند لذاست که پیاده روی از بصره به کربلا نیز در آن زمان راه افتاد و زمینه ساز راهپیمایی های دسته جمعی شد که شاهدیم هر سال با جمعیت زیادتری از سابق ادامه پیدا می کند.
دوران نخست و زیارت جابر بن عبدالله انصارى از شهدا
جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و یاران با وفاى اهل بیت(ع) است. او که در اواخر عمر نابینا گردیده بود به همراه عطیه عوفی برای زیارت سیدالشهدا(ع) به کربلا رفت. ورود جابر صحابى بزرگ پیامبر اسلام(ص) به کربلا در اربعین حسینى، در واقع این هدف را دنبال مى کرد که سدّ خفقان را بشکند و راه را براى زائران حسینى بگشاید تا با زیارت پرشورشان پرچم عاشورا را در کربلا برافرازند و خاطره شهیدان را همواره زنده نگه دارند و مبارزه دامنه دارى را از این طریق بر ضدّ دشمن آغاز کنند.
جابر بن عبدالله انصارى از صحابه رسول خدا و یاران با وفاى اهل بیت(علیهم السلام) است. پدرش عبدالله بن عمرو بن حرام انصارى از پیشگامان دعوت پیامبر براى هجرت به مدینه است. عبدالله بن عمرو در بیعت عقبه (در مکه) حضور داشت. در جنگ بدر و احد نیز در رکاب رسول خدا شرکت جست و در جنگ احد به شهادت رسید.
جابر خود نیز در بیعت عقبه ثانیه ـ در حالى که کودک بود ـ در کنار پدرش شرکت داشت. وى از یاران برجسته رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود. و در هیجده غزوه همراه پیامبر حضور داشت و در جنگ صفین نیز در رکاب على(علیه السلام) بود. او در اواخر عمر نابینا گردید و در سال ۷۴ یا ۷۷ هجرى در سنّ ۹۴ سالگى وفات یافت.
مطابق نقل سید بن طاووس کاروان اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا با جابر و یارانش ملاقات کردند و با گریه و ناله و زارى به استقبال یکدیگر شتافتند و چند روزى را در کربلا به اقامه عزا پرداختند.
مقرّم در مقتل خود این واقعه را چنین بیان می کند که: پس از سه روز عزادارى، امام سجّاد(علیه السلام) چاره اى جز این ندید که دستور حرکت از کربلا را به سوى مدینه صادر نماید، چرا که مى دید عمه هایش و زنان و کودکان، شب و روز آرام و قرار ندارند و به نوحه و گریه مى پردازند. از کنار قبرى برمى خیزند و در جوار قبرى دیگر مى نشینند (خوف آن بود که آنجا جان خود را از دست دهند).
مغناطیس امام حسین(ع)
ودر اخر مغناطیس امام حسین (ع) نباید مغفول بماند که انچنان دل ها را جذب کرد تا دیگر عاشقان یاد از خانه وکاشانه بردند وبه جوار محبوب شتافتند و این عشق هرروز پررنگتر میشود.
دیدگاه شما