نوید محمدزاده ۱۷ ام فروردین ماه سال ۱۳۶۵ در ایلام به دنبا آمد. نوید محمدزاده با فرشته حسینی بازیگر افغان ازدواج کرده است. نوید محمدزاده در فیلم «عصبانی نیستم» و «ابد و یک روز» درخشید. نوید محمدزاده قبلا مجری گری هم انجام داده است. نوید محمدزاده طرفداران بسیاری دارد
عکس عاشقانه نوید محمدزاده و همسرش
نقشآفرینی وی در فیلم عصبانی نیستم موجب تحسین بسیاری از منتقدین گردید، تا جایی که بسیاری محمدزاده را شایستهٔ دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در سیودومین دوره جشنواره فیلم فجر میدانستند.
مشخصات کلی نوید محمدزاده
نوید محمدزاده بازیگر ۳۳ ساله سینما و تئاتر سابقه حضور در فیلم هایی چون : در میان ابرها، عصبانی نیستم، ابد و یک روز، ان دو، سیزده، لانتوری ، خشم و هیاهو، خفگی ، بدون تاریخ بدون امضا و این اواخر متری شیش و نیم را دارد.
نوید محمدزاده علاوه بر بازیگری در کار مجری گری نیز حضور داشته است، از کارهای اجرای وی می توان به حضور در قسمتهایی از برنامه دوستان که از شبکه جام جم پخش میشد، اشاره کرد.
جوایز نوید محمدزاده
نوید محمدزاده دو بار پیاپی موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر و همچنین تندیس بهترین بازیگر مرد جشن حافظ گردیدهاست.
نوید محمدزاده در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر با کسب آرای داوران به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد برای کسب سیمرغ انتخاب شد. اما به علت فشار گروههایی خارج از سینما فیلم عصبانی نیستم از بخش مسابقه خارج و جایزه به رضا عطاران اهدا شد. نوید در برنامه اینترنتی ۳۵ اعلام کرد که این اتفاق تلخترین اتفاق در زندگی هنریش بودهاست
نوید محمدزاده
محمدزاده برای بازی در فیلم ابد و یک روز در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و در شانزدهمین جشن دنیای تصویر نیز موفق به دریافت تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد گردید. وی برای بازی در فیلم ناهید جایزهٔ بهترین بازیگر مرد جشنوارهٔ بینالمللی براتیسلاوا ۲۰۱۵ را دریافت کردهاست.
همچنین در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای فیلم بدون تاریخ بدون امضاء از آن خود نمود. نوید محمدزاده این جایزه را سومین سیمرغ خود دانست (اشاره به سیمرغ اهدا نشده فیلم عصبانی نیستم).
وی همچنین از رسانههایی که لیستی از برندگان را برای فشار به هیئت داوران داده بودند، گلایه کرد. با احتساب سیمرغ فیلم عصبانی نیستم، وی یکی از پرافتخارترین بازیگران سینمای ایران محسوب میشود.
نوید محمدزاده برای بازی در فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افقهای جشنواره ونیز شد.
او در بیستمین دوره جشن بزرگ سینمای ایران، دیپلم افتخار و تندیس زرین «بهترین بازیگر نقش مکمل مرد» برای بازی در فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء» را دریافت کرد.
ازدواج نوید محمدزاده با فرشته حسینی
نوید محمدزاده با انتشار پستی جدید در صفحه شخصی اینستاگرام خود خبر ازدواج خود را با فرشته حسینی علنی کرد.
گفتگو با نوید محمد زاده
دوست داریم بدانیم که از کجا کار تئاتر را شروع کردی؟
نوید محمدزاده: سال ۸۲ که دیپلمم را گرفتم به آموزشگاه هفت هنر در کرج رفتم و آنجا یک دوره یکساله پیش اساتیدی مثل آقای محمد یعقوبی، خانم مهتاب نصیرپور، نوید فرح مرزی و… آموزش دیدم. تا چند سال هم در اجراهای خصوصی بازی می کردم . آن موقع، از اجرای نمایشنامه خوانی برای دو تا تماشاچی که از رفقایم بودند کاری داشتم، تا برسد به حالا که در کار آقای یعقوبی با این همه تماشاچی بازی کردم. و البته خودم هم این سیر را دوست دارم که پله پله آدم پیش برود تا اینکه از همان اول بیفتد دنبال اینکه زودتر چهره بشود.
شروع حرفه ایت از چه کاری بود؟
نوید محمدزاده: شروع حرفه ای ام در فیلم «در میان ابرها» کار روح الله حجازی بود و بعد اواخر سال ۸۸ هم یک فیلم سینمایی با آقای بهروز قبادی، برادر بهمن قبادی کار کردیم که در آن کار نقش اول را بازی می کردم. فیلم خوبی هم بود اما متاسفانه مجوز نگرفت.
شروع حرفه ای ات از کی بود؟
نوید محمدزاده: اولین اجرای عمومی نمایش «پسران آفتاب» بود که در کرج اجرا کردیم و برای آن کار سال ۸۷ جایزۀ دوم بازیگری بخش بین الملل جشنواره دانشجویی را گرفتم. سال ۸۸ «ماه در مرداب» محمد کوروش نیا را در تالار محراب داشتم. و می توانم بگویم شروع جدی ام سال ۸۹ بود با «فاصلۀ تاریک ستاره ها» ایثار ابومحبوب و بعد «یک دقیقه سکوت» کار آیدا کیخایی، «دهانی پر از پرنده» فارس باقری بعد هم «آخرین نامه» مهرداد کوروش نیا که در فجر هم به خاطرش کاندیدای بازیگری شدم.«بالاخره این زندگی مال کیه؟» دوست عزیزم اشکان خیل نژاد را در تالار مولوی اجرا کردیم که برای آن نقش، جایزه بازیگری جشنواره دانشجویی را بردم. و بعد هم که کار «زمستان۶۶» محمد یعقوبی و «ورود آقایان ممنوع!» خانم کتایون فیض مرندی را در تئاتر شهر داشتم.«آخرین نامه» را هم در جشنواره «اسپولِتو» ایتالیا یک اجرا بردیم.
تو در نقش هایت چقدر به بداهه پردازی اهمیت می دهی ؟
نوید محمدزاده: به نظر من بداهه چیزی است که باید در تمرین ها بوجود بیاید. ناخودآگاهِ تو در تمرین ها چیزی می گوید و کارگردان به تو می گوید این را نگه دار. و این بداهه تو بوده که به اجرا اضافه شده است. در موقع اجرا هم گاهی اتفاق هایی پیش می آید که غیر از بداهه های دیالوگی تو بداهه رفتاری داری.
و به نظر من در بداهه اصولا رفتار بر جریان کلام اولویت دارد که این می تواند به اجرای تو طراوت و تازگی بدهد. ولی من از آن بازیگرهایی هستم که همه جزئیات بازی را در ذهنم دارم یعنی در لحظه از قبل می دانم به کجا نگاه کنم، با چه ریتمی راه بروم. اینها چیدمانی است که برای هر نقشی انجام می دهم ولی معتقدم که همه این چیدمان ها باید به طوری باشد که تماشاچی فکر کند همه این ها بداهه است یعنی در عین چیدمان باید بداهه نشان داده شود و مخاطب نباید هرگز این را بفهمد
مثلا به نظر من علیرضا نادری «کوکوی کبوتران حرم» ش بی نظیر است و من آن کار را سه بار دیده ام. یا محمد یعقوبی نابغه است چون کارگردانی اش را نمی چیند روی تصاویرِ عجیب غریب. بلکه روی انسان ها می چیند. تماشاچی در نهایت ،دوست دارد آدم ها را ببیند. اینجا اهمیت بحثی که گفتی مشخص می شود. در چنین کارهایی است که مخاطب می تواند حس تازگی را از بازیگر کسب کند.البته در این راستا بازیگر نباید از کارگردان جلو بیفتد که تماشاچی به جای اینکه مطلب مد نظر درام را بفهمد بگوید چه بازی ای دارد! چه انرژی ای روی صحنه می گذارد!
موافقم. و من در بازی های تو این را دیده ام که واقعا اندازه نقشی که داری بازی می کنی.
نوید محمدزاده: بله مثلا در دهانی پر از پرنده من اصلا کار خاصی انجام نداده ام. چون نقش به شدت معمولی است. نمی گویم بازیگر با هوشی هستم اما هر بازیگری باید هوش این را داشته باشد که نقش ساده را ساده برگزار کند و برای نقش ویژه طراحی ویژه ای داشته باشد. در کاری مثل «بالاخره این زندگی مال کیه» یک ساعت و نیم روی صحنه حضور دارم و نگاه مخاطب را روی خودم حس می کنم. آنجا دیگر به هیچ عنوان حق خطا کردن ندارم.
در میان کارگردان های مختلفی که با آن ها کار کردی کسی بوده است که احساس طراوت و لذت بیشتری در کار او کرده باشی؟
نوید محمدزاده: یک بازیگر باید با آدم های مختلف کار کند و تجربه های مختلفی پیدا کند. بازیگرانی هستند که تنها با یک گروه یا نهایتا با گروه دیگری که دوست همان گروه است کار می کنند. و من در همه کارگردانانی که با آن ها کار کرده ام ویژگی های خاصی را دیده ام. مثلا مهرداد کوروش نیا کسی بود که یک ماه و نیم، هفت شب تا یک بامداد می رفتیم در خانه اش تمرین می کردیم. این تیپ کار، کار خانوادگی است. به خاطر همین هم تماشاچی معمولا ارتباط خوبی با کارهایش بر قرار می کند.
چون ما دائما با هم هستیم مثل یک خانواده. خانم کیخایی هم که کار «یک دقیقه سکوت» را با ایشان کار کردیم کارگردان فوق العاده ایست که بسیار به جریان آقای یعقوبی نزدیک است همین طور اشکان خیل نژاد که شاگرد آقای یعقوبی بوده. یعنی همان شیوه ای که به بازیگر اعتماد می شود؛ بازیگر آزادی دارد و کارش توسط کارگردان روتوش می شود. محمد یعقوبی به قدری با هوش است که حتی می داند تو را در چه نقشی قرار دهد. حتی جایی که خودت هم ممکن است فکرش را نکنی. فارس باقری هم کارگردانی است که شیوه خودش را دارد. باید یک بازی مینی مال را انجام بدهی و آن هم تجربه جالبی بود.
علاقه داری تئاتر های نوع دیگری را هم را تجربه کنی؟ یعنی سبک های جدید یا چیزی که تا به حال انجام نداده ای؟
نوید محمدزاده: طبیعتا. من دوست دارم تجربه جدید داشته باشم. اما مخالف این هستم که می گویند بازیگر همه کاری را باید انجام بدهد. ببین مثلا من در پرفرمنسی که گفتی بازی کردم برای تخلیه خودم. یعنی دنبال چیزی برای خودم بودم. ولی لازم نیست که تو، هرکاری را انجام بدهی برای اینکه بگویی «ببینید من چه بازیگری هستم! من رئال را بازی می کنم. کلاسیک را هم بازی می کنم.» نه من می گویم بازیگر باید خودش را بشناسد. وقتی آل پاچینو در تاجر ونیزی یک بازی کلاسیک می کند، آن را پاچینویی بازی می کند.
خودش را به نقش تحمیل می کند. من تئاتری را دیشب دیدم که حس می کردم این بازی از بازیگر خواسته شده و به او تحمیل شده است. من دوست ندارم چنین کار هایی را انجام بدهم. به عنوان یک تماشاگر اگر از کارگردانی کاری را ببینم که با تماشای آن خسته بشوم دوست ندارم که در کار او بازی کنم. زیرا نباید در کاری بروم که می دانم تماشاگر را اذیت می کند. تا جایی که خودم را می شناسم می دانم آدمِ چه کار هایی نیستم و آن ها را قبول نمی کنم.
حتی اگر احساس کنی که می توانی خودت را به آن نقش تحمیل کنی
نوید محمدزاده: آ…(فکر می کند) مگر اینکه نقش را خیلی دوست داشته باشم. ولی نه. باز هم این کار را نمی کنم. چون بعضی وقت ها یک نقش را خیلی دوست داری اما در فرمی می روی که می بینی دیگر آنچیزی که می خواستی نیست و تو اذیت می شوی و انرژی ات گرفته می شود. اگر کارگردان قرار باشد مرتب بگوید تو این را بگو ، این جور راه برو، این شخصیت، این طور نگاه می کند و… من نمی توانم. شاید به خاطر کُرد بودنم است. اما اگر قرار باشد کارگردانی چنین چیزی را بخواهد پس چرا من را انتخاب کرده است؟ بدترین چیز ممکن این است که بازیگر را یک ابزار تلقی کنیم. به هیچ وجه بازیگر ابزار نیست.
شاید نتیجه کلی کار خوب بشود اما من اینجور کارها را از نظر بازیگری کار نمی دانم. عاشق این هستم که برای دکتر رفیعی بازی کنم. مثلا سیامک صفری را در «شکار روباه» ببینید؛ نقش آغا محمد خان قاجار را بازی می کند. یک بازی کلاسیکی که در آن بازیگر از خودش دور نشده؛ سیامک خودش است. ابزار نیست. روز آخرِ «یک دقیقه سکوت»، آقای یعقوبی به من گفت: نوید! اینجا خوب بودی ولی سر کار های دیگر که می روی بدان که هیچی نیستی و هیچ چیزی بلد نیستی و می روی که یاد بگیری. عاشق یادگرفتن هستم البته با شرایطی که گفتم.
رابطه ات با تماشاگر چه طور است؟
نگرانم که باعث آزردگی اش نشوم. خسته اش نکنم. خیلی نظر می پرسم. مثلا به خود تو اصرار کردم که بیایی و اجرای آخر زمستان۶۶ را ببینی برای اینکه از تو بپرسم نسبت به اجرا های اول بهتر شده است یا نه؟ سر فیلم بهروز قبادی ، بچه های تدارکات را کچل کرده بودم انقدر که ازشان راجع به کارم می پرسیدم. بعضی وقت ها کسی که خیلی معمولی است نظرش می تواند خیلی به تو کمک کند.
چیزی در کار بازیگری هست که اذیتت کند؟
حرفه ما حرفه ای ست که در آن آدم، باید خوب بقیه را هم بخواهد. من اعتقاد دارم که این راهِ موفقیت یک بازیگر است. تا وقتی که کار خوب دیگران را تحسین نکنی، و نتوانی متواضعانه کار خوب آن ها را ببینی و برایشان خوشحال باشی، نه دیگران خوب تو را می گویند و نه به جایی خواهی رسید. مثلا صابر اَبر بازیگر فوق العاده ایست نمی گویم خالی از اشکال است اما بسیار با استعداد است. و اتفاقا هم سن هستیم. یا دیگران… باران کوثری ، ترانه علیدوستی ، پانته آ بهرام و خیلی های دیگر. من باید از وجود آن ها قلبا خوشحال بشوم تا بتوانم رشد کنم. بعضا نگاه هایی که نمی تواند خوبی دیگران را ببیند اذیتم می کند. من می گویم در هنر به اندازه یک سر سوزن باش ولی خودت باش! اینکه به هر قیمتی در هنر باشی خوب نیست.
به نظرت بازیگری در تئاتر با سینما چه تفاوتی می کند؟ و این دو فضا اصولا چقدر به هم نزدیک اند؟
به نظر من ـ البته شاید دیگران قبول نداشته باشند.ـ تنها تفاوتش در جریان صداست. که آنجا با بومِ صدا است و اینجا صدای طبیعی بازیگر.و یکسری جزئیات تکنیکی شان متفاوت است اما هدفشان یکی است. یعنی چه در سینما و چه در تئاتر تو باید جوری بازی کنی که برای مخاطب باور پذیر باشد.
راستی این علاقه به هنر و بازیگری اولین بار، کی و چه جوری در تو ایجاد شد؟
من فوتبال بازی می کردم. عاشق فوتبال بودم. حتی قرار شده بود بروم تیم نوجوانان سایپا. تا اینکه یک روز ـ فکر می کنم دوم دبیرستان بودم.ـ فیلم «سوته دلان» علی حاتمی را با بازی فوق العاده بهروز وثوقی و همان شب فیلم «قیصر» را دیدم.
روز بعد رفتم ویدئو کلوپ و فیلم «صورت زخمی» پاچینو را گرفتم. دیگر من دچار جنون شده بودم. مثل قیصر زندگی می کردم. آن موقع تمام سر و شکلم شده بود بهروز وثوقی. هنوز هم می گویم بازی وثوقی در فیلم «کندو» بهترین بازی تاریخ سینمای ایران است و حاضرم بر سر این حرفم بحث کنم. خلاصه گذشت و چند مدت بعد به خودم گفتم: «نوید! او بهروز وثوقی بود همه ایران می شناختندش و تو باید بشوی نوید محمد زاده» و حالا چند سال است که حتی فیلم هایش را هم دیگر نمی بینم، از ترس اینکه مبادا از او تاثیر بگیرم. این طوری علاقه مندِ بازیگری شدم. حالا هم نمی توانم بگویم بازیگر خوبی هستم. اما یک چیز را می توانم بگویم. اینکه بازیگری هستم که شبیه هیچ بازیگری نیست. شاید بازیگر بدی باشم ولی مدل خودم هستم. و به این ایمان دارم و می گویم وقتی خداوند آدم ها را در شکل های مختلف می آفریند پس ما باید رفتارهای مختلفی هم داشته باشیم. هر آدمی ویژگی های مختلف خودش را دارد و هیچ کسی شبیه به دیگری نیست. من هم از کسی تاثیر نگرفته ام. البته از خانواده ام تاثیر پذیرفته ام. ولی سعی ام بر این بوده که همواره خودم باشم.
فیلم شناسی نوید محمد زاده
تئاترها
پسران آفتاب
ماه در مرداب
فاصلهٔ تاریک ستارهها
یک دقیقه سکوت
دهانی پر از پرنده
آخرین نامه
بالاخره این زندگی مال کیه؟
نورگیر
زمستان ۶۶
ورود آقایان ممنوع
ایستادهها سر سوراخ سوپ خوری
روایت ناتمام یک فصل معلق
پچ پچهای پشت خط نبرد
ویران
مرد بالشی
هم طناب
شکلک
بازتولید آخرین نامه
دل سگ
بالاخره این زندگی مال کیه؟
کامنت
ستوان اینیشمور
شب آوازهایش را میخواند
خدای کشتار
دکلره
فیلم های سینمایی
فیلم کارگردان سال تولید
ابد و یک روز سعید روستایی ۱۳۹۴
خشم و هیاهو هومن سیدی ۱۳۹۴
لانتوری رضا درمیشیان ۱۳۹۴
ناهید آیدا پناهنده ۱۳۹۳
سیزده هومن سیدی ۱۳۹۲
عصبانی نیستم رضا درمیشیان ۱۳۹۲
لرزانندهٔ چربی محمد شیروانی ۱۳۹۱
در میان ابرها روحالله حجازی ۱۳۸۷
آندو بهروز قبادی بدون پروانه نمایش
سریال
سهمی برای دوست
فیلمهای تلویزیونی
داستان ما، قصهٔ تو
دیدگاه شما