اوایل سال 97 بود که زن 40 ساله وارد سایت های همسریابی در فضای تلگرام شد و به کنکاش های «سیاه» پرداخت. «ز» که خود زنی متاهل بود، آن قدر در این مرداب آلوده جست وجو کرد تا این که با مردی در شهر نقده آشنا و با این ادعا که زنی مجرد است وارد ارتباطی کثیف شد.
«ع-ر» که کارگری ساده بود خیلی زود به «ز» دل باخت و این گونه روابط تلفنی و پیامکی آن ها دور از چشمان «ر» (همسر زن جوان) ادامه یافت تا این که روزی زن جوان تصمیم عجیبی گرفت. او که در سبزوار سکونت داشت، همسر و زندگی اش را رها کرد و با آدرسی که از «ع» گرفته بود سوار بر اتوبوس به شهرستان نقده رفت.
«ع» که از دیدن زن 40 ساله خوشحال شده و مدعی بود همسرش نمی تواند باردار شود، او را پنهانی به خانه خواهرش برد و مدتی را با یکدیگر ملاقات کردند اما در این میان برخی از بستگان «ع» از ماجرای حضور مخفیانه یک زن جوان، مطلع شدند و بدین ترتیب، مرد 42 ساله برای جلوگیری از آبروریزی گفت که «ز» را به خانه اش فرستاده است و دیگر با او ارتباطی ندارد ولی او دروغ می گفت. آن ها شب قبل از آن نقشه دیگری برای ادامه این ارتباط کثیف کشیده بودند. زن جوان دوباره سوار اتوبوس شد اما به محل قرارشان در تهران رفت.
«ع» نیز ساعاتی بعد عازم تهران شد و آن ها یکدیگر را دوباره ملاقات کردند و تصمیم گرفتند دور از چشم اطرافیان به شهرهای شمالی کشور بروند. آن ها خیلی زود به شمال رسیدند و حدود 25 روز را مخفیانه زندگی کردند. بعد از این ماجرا بود که آن ها نقشه وحشتناکی را با دسیسه شوم «ز» طراحی کردند تا به راحتی بتوانند با یکدیگر ازدواج کنند به گونه ای که زن جوان از حقوق بیمه ای شوهرش نیز برخوردار شود.
بعد از طراحی این نقشه هولناک ، «ز» به سبزوار بازگشت و با ترفندی خاص با همسرش آشتی کرد و به خانه رفت.
از سوی دیگر «ع» که حالا افکار قتل شوهر «ز» را در سر می پروراند، دوباره عازم تهران شد و خودروی پرایدی را خرید و سوار بر آن به طرف سبزوار حرکت کرد. او مدام به طور تلفنی با «ز» در تماس بود تا این که در یکی از پارک های نزدیک محل سکونت «ز» چادر زد و به بهانه این که مسافر است به بررسی اوضاع و احوال محیط زندگی «ر» (شوهر زن جوان) پرداخت تا هنگام اجرای نقشه قتل هیچ گونه ردی از خود به جا نگذارد. او حتی دوربین های مدار بسته اطراف را نیز از نظر گذراند و در اطراف سبزوار محل رها کردن جسد را هم بازدید کرد.
«ع» در مدت یک هفته که در پارک به سر می برد چند بار به خانه «ز» رفت اما موفق به اجرای نقشه نشد تا این که یک روز و در حالی که آخرین روزهای تیر 97 در تقویم رقم می خورد ، «ع» وارد خانه «ر» شد و از «ز» خواست با شوهرش تماس بگیرد تا او زودتر به خانه بیاید.
او در اتاق منزل پنهان شده بود و منتظر حضور شوهر زن جوان بود. طولی نکشید که «ر» با تماس همسرش خود را به خانه رساند و وارد اتاق شد اما در یک لحظه «ع» ماهی تابه چدنی را بالا برد و به طور غافلگیرانه ضرباتی را به سر او وارد کرد.
«ر» که از شدت درد به خود می پیچید روی زمین افتاد و در همین حال با «ع» درگیر شد. او در همان وضعیت انگشت شست «ع» را به گونه ای فشار داد که درد عجیبی وجودش را فرا گرفت اما «ع» او را رها نکرد و از «ز» خواست تا شالی را برای خفه کردن «ر» به دستش بدهد.
«ز» نیز که در آشپزخانه خود را مشغول تهیه چای کرده بود، بلافاصله شالی را به دست «ع» داد. او در حالی که تسلط کاملی بر پیکر «ر» داشت بخشی از شال را دور گردن او پیچاند و یک سر آن را به دست «ز» داد تا آن را نگه دارد چرا که به خاطر درد انگشتش نمی توانست دو سر پارچه را همزمان بکشد. وقتی «ز» سر شال را نگه داشت، او سر دیگر آن را زیر پایش قرار داد و سپس آن سر شال را با دست آن قدر کشید تا «ر» جان سپرد.
در این هنگام «ز» به پیشنهاد «ع» گوشش را روی قلب همسرش گذاشت و گفت: تمام کرده است. بعد از این ماجرا بود که آن ها قسمت دوم نقشه شوم خود را اجرا کردند. «ع» جسد «ر» را درون ملحفه و پتو گذاشت و سپس آن را در صندلی عقب خودروی«ر» (مقتول) قرار دادند و به اطراف شهر سبزوار بردند، جایی که از قبل آن مکان را برای اجرای نقشه انتخاب کرده بودند.
زن جوان پشت فرمان خودروی پراید «ع» نشست و پشت سر او حرکت کرد. زمانی که به ارتفاعات منطقه رسیدند، «ع» جسد را پشت فرمان خودرو گذاشت و با دنده خلاص خودرو را درون دره رها کرد.
آن ها وقتی از واژگونی خودرو مطمئن شدند هر دو نفر با پراید به سبزوار بازگشتند و «ع» ساعتی بعد عازم شمال کشور شد. «ز» نیز خون های ریخته شده روی فرش را تمیز کرد و همه آثار جرم را از بین برد. صبح روز بعد ماموران کلانتری تماس گرفتند و از زن جوان خواستند به کلانتری برود.
ماموران که متوجه ارتکاب قتل با قصه ساختگی سانحه رانندگی شده بودند، از زن جوان خواستند درباره این حادثه توضیح بدهد. زن جوان طبق نقشه قبلی گفت: شب بود که همسرم برای اقامه نماز به مسجد رفت و دیگر نیامد! تا این که صبح ماموران با من تماس گرفتند.
در همین هنگام ماموران با دستورات قضایی ، عازم منزل «ز» شدند و با دقت زیاد به بررسی اوضاع پرداختند که وجود قطرات خون روی پله ها و شست وشوی ملحفه و بخشی از فرش، ظن جنایت را تقویت کرد و بدین ترتیب زن جوان مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت.
او ساعتی بعد به قتل همسرش اعتراف کرد و مدعی شد که فریب «ع» را خورده است! در پی اعترافات زن جوان بی درنگ ماموران به تعقیب «ع» پرداختند و او را در شمال کشور دستگیر کردند.
پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب سبزوار، این پرونده با توجه به اهمیت و حساسیت آن به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان خراسان رضوی ارسال شد و توسط قاضی «هادی دنیادیده» مورد بررسی های ویژه قرار گرفت.
پس از بررسی همه جوانب و ابعاد این پرونده، مشخص شد که دسیسه ای هولناک با چاشنی خیانت موجب وقوع این جنایت وحشتناک شده است بنابراین دو متهم اصلی این ماجرا در تنگنای سوالات تخصصی قرار گرفتند و راز تصادف ساختگی را فاش کردند.
پس از برگزاری چندین جلسه محاکمه، نورافکنی های قضایی به دهلیزهای تاریک این پرونده جنایی ، آغاز شد و در نهایت ریشه آن به آشنایی کثیف در سایت همسریابی گره خورد. این گونه بود که قضات دادگاه با توجه به محتویات پرونده، گزارش های پلیس و اقاریر صریح متهمان، رای خود را در این باره صادر کردند.
براساس این رای، «ع-ر» به جرم ارتکاب قتل به قصاص نفس، ایراد صدمات غیرمسری به پرداخت دیه و ارتباط نامشروع به تحمل 99 ضربه شلاق محکوم شد.
همچنین دادگاه، «ز» (همسر مقتول ) را نیز به خاطر معاونت در قتل به تحمل 25 سال زندان و به جرم ارتباط نامشروع به 99 ضربه شلاق محکوم کرد.
شایان ذکر است: رای صادره از سوی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.
منبع : رکنا
دیدگاه شما